اهالی یك روستا به دو گروه بالادهی و پایین دهی (حیدری ونعمتی) تقسیم شده اند. سركردة نعمتی ها نمكزار خود را به كدخدا، كه به دشمنی و كینة بین دو گروه دامن می زند می فروشد و یك اتوبوس مستعمل می خرد تا با آن مسافركشی كند. ورود اتوبوس به روستا كار گاریچی...
خورشید، پسر نه ساله تاجیك، به همراه مادرش در خانه ای اجاره ای زندگی می كند. در حالی كه صاحب خانه شان به آنها هشدار می دهد اگر اجاره خانه را تا آخر ماه ـ یعنی پنج روز دیگر ـ نپردازد، اسباب و اثاثیه آنها را بیرون خواهد ریخت. خورشید كه نابیناست از طریق...
شش مرد برای یافتن كار با لنج عازم كویت می شوند. یك عتیقه چی كه صندوقی همراه دارد با آن ها همسفر است. ناخدای لنج به قصد ربودن صندوق، آن ها را در جزیره ای رها می كند و می گریزد. مسافران در تلاش برای خارج شدن از جزیره به قلعه ای باستانی می رسند كه جنازه...
وظیفه پرستاری از رزمنده ای زخمی به زن جوان مسیحی به نام ماری سپرده می شود.پرستار احساس می كند كه چهره مجروح برایش آشنا است.در طول مدتی كه وظیفه پرستاری از مجروح را به عهده دارد درصدد است تا به راز این آشنایی پی ببرد. ماری با خواندن نامه هایی كه همراه...
در زمان حكومت «رضاشاه»، یك قشون نظامی به همراه دو مستشار روسی عازم لرستان می شوند تا از سركشی عشایر جلوگیری كنند. قشون با عشایر درگیر می شوند و مردی به نام «سالار» را برای جاسوسی میان عشایر مأمور می كنند. عشایر با سرگردانی خود و خانواده شان به رفتن...
جوانی به نام واله كه عضو سازمان سیاسی چپگراست توسط مأموران ساواك دستگیر می شود. آن چه در زندان بر او می گذرد، یادآوری برخوردهایش در خارج از زندان با اعضای گروهش و همچنین زن و شوهر مسلمانی كه آن ها هم علیه رژیم شاه مبارزه می كنند، بتدریج پرسش های او...
محسن مخملباف كارگردان سینمای ایران درصدد ساختن فیلمی در مورد مقطعی از جوانی خود است. او در سن هفده سالگی در زمان رژیم پهلوی قصد خلع سلاح كردن یك پاسبان را با استفاده از یك چاقو را دارد و در جریان این خلع سلاح كردن دختر خاله ی محسن به خاطر اجرای نقشه...
«رسول رحمانی» مالك یك مزرعه گوجه فرنگی است و كارخانهای هم در كنار آن دارد. او كه چند سال پیش همسرش را از دست داده است، تنها زندگی میكند. «نوبر كردانی» زنی است كه سرپرستی خانوادهاش را به عهده دارد و ناچار است كار كند. او به همراه چند زن دیگر برای...
طوبی، زن كارگری كه زندگی فقیرانه ای دارد، برخلاف عقیده شوهرش محمود و پسر بزرگش عباس، دوست دارد در همان خانه محقرش زندگی كند. پسر كوچك ترش علی، كه به مادرش سواد می آموزد در بحبوحه انتخابات مجلس ششم، به مسائل سیاسی كشورش علاقمند است و در فعالیت های...
محمدجواد حلیمی كارمند ساده دولت، پس از سال ها اجاره نشینی با زدن از نان شب خانواده اش آلونكی در حاشیه پایتخت به نام هرت آباد دست و پا می كند. در شب دوم سكونت دزد به خانه آنها می زند كه حلیمی دستگیرش می كند. او قصد دارد دزد را تحویل مقام های پاسگاه دهد...