عمو هاشم پیرمرد روستایی كه سابقاً شكارچی ماهری بوده و بینایی چندانی ندارد تصمیم می گیرد كه گوزنی شكار كند و آن را به مال خری بفروشد تا خرج سفرش با گروه چاووش را فراهم آورد و به زیارت حضرت رضا برود. عده ای شكارچی از شهر نیز برای شكار به این منطقه می...
در پی تهاجم ارتش عراق و اشغال یكی از شهرهای كوچك مناطق مرزی غرب كشور، عده زیادی از اهالی شهر كشته می شوند و زنده ها با شتاب و در زیر بمباران، شهر را ترك می كنند. تنها تعداد كمی از جوانان برای مقاومت در شهر باقی می مانند. هنگام تخلیه شهر، مریم دخترك...
عبدالله جوان ماهیگیری است كه توشه ی سفر می بندد تا به شهری به نام «ماسو» برود. او با كاروانی همراه می شود كه همسر حاكم «گازرگاه» و پیشكارش با آن سفر می كنند. آن ها صندوقچه ای همراه دارند كه محتوی جواهری قیمتی است. همسر حاكم صندوقچه را برای حفاظت به...
رحمان پس از آزادی از زندان تصمیم دارد شرافتمندانه زندگی كند، اما به دلیل سوء سابقه موفق به یافتن كار نمی شود. دوستان و آشنایان او را از خود می رانند. او برای تأمین اجارة اتاق و خرج روزانه كیف دستی مردی را می رباید. اما در كیف جز مقداری دست نوشته و...
در یكی از نواحی جنوب كشور فاروق صاحب یك گاراژ به سهراب اجازه نمی دهد كه برای خود مستقلاً كار كند و سهراب با فاروق درگیر می شود و در درگیری فاروق بر اثر سكته می میرد و برادرهای فاروق برای انتقام گیری از سهراب به دنبال او می گردند. سهراب با كامیونش به...
حمید، فوتبالیست مشهوری كه قرار است برای مذاكره به آلمان برود، با دوست صمیمی اش محمود به كوه می رود؛ ولی از بالای كوه به پایین پرتاب می شود و پاهایش به شدت آسیب می بیند. از آن پس رابطه عاشقانه حمید با همسرش زهره شدیداً به سردی می گراید و حمید كه آینده...
گلنار با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می كند. روزی به كنار چشمه می رود تا آببیاورد. باد دستمال آبی او را، كه یادگار مادرش است، با خود می برد. گلنار در پیدستمال به جنگل می رود و راه را گم می كند و گرفتار خاله خرسه می شود. خرس ها او را برای انجام كارهای...
قصه اول: حوا ـ مادر بزرگ «حوا» معتقد است كه او در نهمین سالروز تولدش دختر بزرگی شده و دیگر نباید با پسرها بازی كند ولی دخترك همچنان شور كودكی دارد. مادر، چادری را كه برای حوا خریده بر سرش امتحان می كند، ولی دخترك همه حواسش به حسن، هم بازی اش است كه...
حسین پناهی دژكوه، نویسنده یكلاقبای خیالباف به اصرار دوست ناشرش در محفلی شاعرانه شركت می كند و در آنجا، چیزهایی درباره «غلومی» شخصیت خیالی یكی از قصه هایش می گوید. برق شهر قطع می شود و در هیاهوی حمله هوایی دشمن، مجلس به هم می خورد و هر كس به سویی...
ترخان بای به منظور گذراندن گنجینه خود از كویر سردار تاتار خود را مأمور این كار می كند، سردار كه قصد ربودن گنجینه را داشت موضوع را با سارق در میان می گذارد ولی سارق نیز به تنهایی گنجینه را ربوده و پس از پناه بردن به قلعه، مورد استقبال خاتون دختر صاحب...