سعید با كار قاچاق و تبدیل سرمایه اش به دلار قصد دارد به خارج برود. او می كوشد دوستش حمید را با خود همراه كند. سعید حمید را تشویق می كند كه هر دو مخفیانه سوار كامیون پدر حمید شوند كه هر دو مخفیانه سوار كامیون پدر حمید شوند كه عازم تركیه است. وقتی آن دو...
چند مرد مسلح كه در جستجوی پروندهای مهم، قصد ربودن بازپرس كاوه سهرابی را دارند، به اشتباه وارد خانه همسایه (بهروز و همسرش رویا) میشوند و با تهدید آنها، باعث میشوند تا بهروز، كاوه سهرابی را برباید و بدین ترتیب از این پس او به مظنون شماره یك بدل...
داوود (فرامرز قریبیان)، كه كارش صیادی است، با برادر كوچكش محمد (ستار نعمتی) اختلاف دارد، و پس از به قتل رساندن او از ترس برادر بزرگترش موسی (حمید طاعتی) به شهر می گریزد و در مسافرخانه ی اكبر آقا (جعفر والی) ساكن می شود. او از یكی از دوستانش به نام حشمت...
«كوپر» سیاستمدار آمریكایی با ازدواج دخترش نرجس (كه قبلا ملیكا نام داشته) با یك جوان دانشجوی ایرانی «علیرضا» مخالف است، اما دخترش به رغم مخالفتهای پدر با «علیرضا» ازدواج میكند. «كوپر» كه موقعیت و پست خود را در خطر میبیند، غریبهای آدمكش را...
پیش از انقلاب هنگام بازدید نخست وزیر از شهرداری، عده ای از كارمندان با وی عكس یادگاری انداخته اند. پس از انقلاب عده ای زمین خوار و دلال، كه به عكس مزبور دست یافته اند یكی از كارمندان به نام نعمت خادم زاده را تهدید می كنند تا درمعامله ی غیر قانونی...
لطف علی خان كارمند با سابقه بانك ناگهان سكته می كند و می میرد. اما هنگام دفن وی اطرافیان مطلع می شوند كه او زنده است و از جا بر می خیزد . اطرافیان شگفت زده می شوند، اما این بازگشت از مرگ لطف علی خان را به تفكر وا می دارد و او تصمیم می گیرد كه از تمام...
ناخدا علو با چهارده مرد دیگر برای صید به دریا می روند ولی همه به جز ناخدا صید دریا می شوند و مردم ناخدا را مسبب مرگ عزیزانشان می دانند و به او و خانواده اش حمله می كنند و در این بین دختر خردسال ناخدا هانیه فلج می شود، ناخدا و خانواده اش تنگك را ترك...
جسد كارخانه داری به نام هدایت نیا در زباله دانی اطراف شهر كشف می شود. بازپرس جوانی مأمور می شود تا پرونده قتل را پیگیری كند. بازپرس به گوشه هایی از زندگی خصوصی و گذشته مقتول دست می یابد و دو مرد آلونك نشین را كه قاتلان او هستند دستگیر می كند؛ اما...
در كوران انقلاب اسلامی مهندسی به نام محمود، كه از دخالت در سیاست گریزان است، برای خرید مایحتاج روزانه از خانه بیرون رفته است. خیابان ها و كوچه ها شلوغ است. در غیبت او جوانی كه از سازمان دهندگان تظاهرات و تحت تعقیب مأموران است به خانه ی او پناه می...
«شكوه» دختر یتیمی است كه از دربدری به تنگ آمده است. زن متمولی از او میخواهد تا با پسر جوانش ازدواج كند. «شكوه» بی آنكه تمایلی داشته باشد به عقد علیرضا پسر آن زن در میآید. «شكوه» در واقع وظیفه دارد تا روزهای آخر زندگی علیرضا را كه به بیماری سرطان...