معصومه كه نویسنده است قصد دارد با استفاده از خاطرات مادر خود قصه ای در مورد زمان جوانی مادر بنویسد. غزال مادر معصومه در مورد اتفاقاتی كه در زمان كشف حجاب برای او رخ داده برای دخترش می گوید. غزال روزی از طرف یك آژان به خاطر داشتن حجاب مورد حمله قرار...
با شروع جنگ، بیمارستانی در خرمشهر به محاصره دشمن درمی آید و از هوا و زمین مورد هجوم قرار می گیرد. محمد جهان آرا، فرمانده جوان سپاه خرمشهر، پیشنهاد می كند مجروحان و پزشكان با یك آمبولانس و لندرور، به دنبال جیپ به غنیمنت گرفته شده كه در آن رزمندگان...
هستی كه همسرش فوت كرده و یك دختر كوچك دارد با مردی متمول به نام ناصر ازدواج می كند. ناصر مرد بدبینی است و همیشه به هستی شك دارد و او را مورد ضرب و شتم قرار می دهد و هر بار كه زن تقاضای طلاق می كند با معذرت خواهی از او و ابراز عشق، او را به خانه باز می...
مهتاب، دختر دانشجویی كه در رشته جامعه شناسی تحصیل می كند با پدر مستبد، مادر و برادر كوچكترش زندگی می كند. او كه دلباخته دانیال همكلاسی اش است ماجرا را به مادرش می گوید و از او می خواهد كه جریان را به پدرش اطلاع دهد تا دانیال به خواستگاری اش بیاید. در...
سال 1367، آخرین روزهای جنگ تحمیلی. در یك بیمارستان صحرایی نزدیك خط مقدم جبهه، دكتر امیرعلی علوی كه سرپرستی بیمارستان را به عهده دارد با تمام تخصص و علاقه و توانش به مداوای مجروحان جنگ مشغول است و همسرش لیلا نیز كه پرستار و دستیارش است با او كار می...
هیوا اكبری پس از گذشت پانزده سال از مفقود شدن همسرش حمید در بحبوحه جنگ، تصمیم می گیرد تا از مناطق جنگی و خانه ای كه در آن با همسرش زندگی می كرده، بازدید كند. امیر كرمی، كه اكنون سفیر ایران در سنگال است و زمانی جزو همراهان حمید در جنگ بوده می خواهد با...
یك گردان نیروهای ایران در محاصرة ارتش دشمن قرار می گیرد و ارتباط آن با قرارگاه مركزی قطع می شود چهارنفر از رزمندگان گردان انتخاب می شوند تا برای درخواست كمك خود را به قرارگاه برسانند از آن میان سه تن كشته می شوند و یكی خود را به قرارگاه می رساند....
هواپیماهای بدون سرنشین مهاجر كه از روی زمین كنترل می شود جهت انجام عملیاتی شناسایی در پشت خطوط دشمن به كار گرفته می شوند. بدلیل برد محدود دستگاه كنترل، خلبانان در دو ایستگاه مقابل، رودرروی هم و در خطوط دشمن مستقر می شوند. خلبانی كه به خطوط دشمن...
ماشاءالله ایرانمنش از كرمان راهی پایتخت می شود تا ارث پدری اش، آپارتمان شماره ی 13 را بفروشد و كارگاه تراشكاری كارفرمای خود را در زادگاهش خریداری و با دختر محبوبش ازدواج كند؛ اما آپارتمان به دلیل وجود ساكنان مجتمع كه آدم های بدقلقی هستند فروش نمی...
مردی پس از سالها، طی عمل جراحی که در خارج از کشور انجام میگیرد، بینایی خود را باز مییابد . و در ادامه با مشکلاتی در زندگی مواجه میشود …