همسر اعظم، كه پرستار است، در یك حادثه ی آتش سوزی دچار بحران روحی شده و در بیمارستان بستری است. جوان ناشناسی به اعظم از طریق تلفن اطلاع می دهد كه فرزندش در جاده ی شمال تصادف كرده است. اعظم هراسان به محل حادثه می شتابد، اما درمی یابد كه خبر دروغ بوده...
ذبیح، كه آدم بدقلقی است، با همسرش، بی بی حبیبه، در روستایی زندگی می كند. كبیری، كه معمولاً مشكلات اهالی را با كدخدامنشی حل و فصل می كند، به ذبیح وعده می دهد كه از طلوع تا غروب آفتاب هر مقدار زمین را كه محصور كند از آن وی باشد. ذبیح آزمندانه به محصور...
عماد الملك صدری، فئودال متنفذ، زمین های روستاییان را به زور تصاحب می كند. كشاورزی به نام سید حسینی نژاد از دست فئودال به مقام های مسئول شكایت می برد، اما هر بار تحقیر و حبس می شود. كشاورز در نزاعی عمادالملك را به قتل می رساند و در خانه نبی پور، معلم...
تهیه كننده ی فیلم جهان پهلوان تختی در پی فوت علی حاتمی كارگردان فیلم ساخت آن را به فیلمساز جوانی كه با همسرش كار می كند می سپارد كارگردان و همسرش در پی تحقیق و تهیه ی اطلاعاتی در جهت تنظیم و نگارش فیلمنامه به منزل مرحوم حاتمی می روند و همسر مرحوم...
تینا مسرور كه دانشجوی كارشناسی ارشد روانشناسی سالمندان است، برای تحقیقات خود به خانه سالمندان می رود. در آنجا به خانم سالمندی برخورد می كند كه در حال خواندن داستانی است به نام رخساره. تینا مشتاق خواندن داستان می شود و می فهمد كه این داستان، ماجرای...
در یك بندر شمال ایران، عده ای ماهیگیر از راه صید قاچاق گذران می كنند. شیلات و ساواك برای جلوگیری از كار آنها، دست به اقدامات گوناگونی می زنند. ابتدا «عموتراب» را كه چهره سرشناس و مورد احترام ماهیگیران است دستگیر و شكنجه و تهدید می كنند، به خانواده...
«اكبر عبدی» بازیگر سینما تصمیم می گیرد صرفاً در فیلم های هنری بازی كند، اما همیشه به خاطر پاره ای از مشكلات، به خصوص به خاطر مشكلات مالی مجبور به بازی در فیلم های تجاری می شود. این بار تصمیم قطعی گرفته است، اما پی می برد كه همسرش عزمش را جزم كرده كه...
احمد شاه بار و بنه خود را می بندد و سفر سومش را به اروپا آغاز می كند. سلطنت قاجار رو به پایان است.دو برادر به نام های مطیع الدوله و ارفع الملك، از بزرگان ایل قاجار می كوشند با اكثریت آراء به مجلس راه یابند. مراد، مباشر مطیع الدوله آن دو را به جان...
احمد مزورقی، كارمند آموزش و پرورش، كه در بانك اصناف حساب پس انداز دارد، به قید قرعه برندة هواپیمای دو موتوره می شود. پس از تحویل هواپیما به او می گویند كه نمی تواند هواپیما را به زادگاهش، رامسر، انتقال دهد، ناچار همراه خانواده اش به پایتخت مهاجرت...
جعفر كه مأمور دولتی است در راه خوزستان در یك قهوه خانه با گلنار آشنا می شود. پدر گلنار تاجر بوده و در حمله ی قلی خان راهزن و ایادیش در غارت شهرشان اسیر دزدان شده و حالا كار گلنار به رقاصگی در قهوه خانه ی بین راه خوزستان كشیده شده است. جعفر و گلنار به...