مترسكی با چهره ای سفید و دو دست چوبی، كه دو پرنده به آن آویزان است، در كشتزار است. عبدالله ( فرامرز قریبیان)، كه تنها راننده ی روستا است، روی چهره ی سفید مترسك چشم و دهان و بینی می كشد و كلاه خود را سر آن می گذارد. صبح روز بعد پیرزنی به نام ننه صغری در...
نظر جوان بیست و یكی دو ساله ای است كه روزی در مینی بوس با ریحانه آشنا می شود و ازدواج می كنند، اما حرف های ناپسندی كه در مورد مادر ریحانه وجود دارد او را مجبور می كند تا ریحانه را طلاق بدهد. ریحانه هم به این تصمیم تسلیم می شود اما نظر در برابر دادگاه...
اپیزود سوم : دستفروشدستفروشی ناخودآگاه شاهد به قتل رسیدن یك انسان می شود. قاتلین كه از افراد مسلح متعلق به یك باند خلاف كار هستند. در پوشش فروش لباس های دست دوم فعالیت می كنند، دستفروش را نیز به قتل می رسانند.
دكتر مینو رحمانی متخصص زنان و زایمان، شوهرش مرده است و در حالی كه قصد دارد با داریوش ازدواج كند، نگران تنها فرزندش امیر است. از سوی دیگر امیر بیشتر اوقات خود را با پدرام كه یكی از دوستان هم دوره دانشگاهی اش است می گذراند. در یكی از روزها، پدرام كه...
نسل جادویی از جوانان امروز می گوید. از استعدادها، خلاقیتها و زمینه های زندگی ـ عشق ـ جسارت و شادابی، نسل جادویی حدیث جوانانی است كه آینده را می سازند.
در فیلم بمانی بیننده ی سرنوشت سه دختر ایلامی هستیم: اول مدینه دختری قالیباف است و چون با سربازی كه سفارش دهنده ی فرش به او بوده در شهر دیده می شود توسط برادر و دوست برادرش كشته می شود. آن ها معتقد بودند كه مدینه فاسد شده بود. دومین دختر نسیم است كه در...
چهلمین روز بعد از آغاز جنگ تحمیلی، دریاقلی سورانی پس از آن كه خانواده اش را از شهر آبادان راهی می كند، به اوراق فروشی خود در حاشیه بهمن شیر برمی گردد و با ماجراهایی روبرو می شود...
خانم مینا فهیمی به عنوان مددكار اجتماعی در كانون اصلاح و تربیت پسران مشغول به كار است. یكی از پسربچه های بزهكار به نام مهدی كه پدرش را كه راننده ی كامیون بوده بر اثر تصادف از دست داده و مادرش نیز لحظه ی بدنیا آوردن فرزند دومش از دنیا رفته، اما مهدی...
فیلم کوتاه قلعه زندگی زنان روسپی در شهر نو تهران در دهه ی 40 را به تصویر می کشد ، زنانی که به دلایل مختلف تن به این کار سپرده اند.
آقای “عزیزی” که سرپرست بخش تعمیرات و نگهداری پالایشگاه آبادان است برای مراسم خواستگاری دخترش آماده میشود و “ستاره” دختر دیگرش در همان روز قصد سفر به تهران برای شرکت در جشن خداحافظی یکی از دوستان هم دانشگاهی اش را دارد. پدرش به این سفر مشکوک است...