قرارگاهی در جنوب، مورد حمله هوایی دشمن قرار می گیرد، از جمله مجروحان عبدالعلی صفری (یك بسیجی داوطلب از بهشهر) است. وقتی كه قرار است مورد عمل جراحی قرار گیرد، متوجه بزرگی بیش از حد تركش درون پای صفری و نهایتاً كشف این امر كه تركش مورد اشاره یك بمب...
یحیی نوجوانی است كه والدینش را از دست داده و با خانواده دایی اش زندگی می كند. او روزی هنگام كار در كارگاه متوجه می شود سركارگر و دستیار او ـ فریدون ـ الماس های صنعتی صاحب كارگاه را ربوده اند. آنها سرایدار افغانی كارگاه را كه هارون نام دارد به عنوان...
امیر اسد خان برای آن كه دو پسر معتادش فریدون و فرخ را از دام اعتیاد برهاند آن دو را در اتاقی حبس می كند، و راه رسیدن مواد مخدر را روی آن ها می بندد، اما فریدون و فرخ به هر تمهید هرویین خود را فراهم می كنند. پدر برای فرخ مراسم عروسی تدارك می بیند، اما...
پسر یك درجه دار نیروی انتظامی از آمریكا می آید و قرار و مدار ازدواج او با دختر دایی اش گذاشته می شود. به رغم تصور پدر فرزندش در آمریكا تحصیل نكرده و دائم دنبال كار بوده است. كلاه برداری كه به تازگی توسط درجه دار دستگیر شده رییس پسر او بوده و با...
بهرام پرتوی كارمند شهرداری پس از بازنشسته شدن احساس بطالت می كند. مدتی را به پارك نشینی و خیابان گردی و دیدار دوستان می گذراند. به توصیه اطرافیان نزد دامادش كه مهندس شركت ساختمانی است، مشغول به كار می شود، اما او متوجه می شود كه مدیران شركت قصد...
ستاد نیروهای هوایی عراق كه از ابتدای جنگ با برتری هوایی ایران روبرو شده بود و قریب الوقوع بودن شكستن حصار آبادان را پیش بینی كرد، جهت حفاظت از هواپیمای استراتژیك، میگ میراژ و توپولوف عراقی از گزند بمباران های هوایی و مصون ماندن آن ها تا موقع شروع...
پیرمردی به نام پیراك از راه حمل و نقل ماهی های صیادان برای شخصی به نام كریم سماك گذران می كند. فرزند او، علی، در زاهدان دوره ی خدمت اجباری را می گذراند. علی در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر كشته می شود، هم قطار علی، عباس، خبر را به پیراك می رساند و...
خبرنگاری با قطار وارد زادگاهش می شود و از همان بدو ورود خاطرات خود را كه مربوط به سال های گذشته است مرور می كند، خبرنگار كه برای یك روزنامه محلی قلم می زده تلاش دارد تا پرده از روی فساد و اختلاس مسئولان شهر بردارد. اما شهردار با نفوذی كه در قدرت...
سرگرد تیموری از طرف تیمسار برای كشتن یك سرهنگ نیروی كماندو بدلیل سركوب نكردن مخالفان رژیم در شهر قم، مأمور می شود.سرگرد تیموری بعد از به قتل رساندن سرهنگ دستگیر شده و در یك بازداشتگاه با حاج هاشم قمی كه از مبارزین و مخالفین رژیم است هم سلول می شود،...
اسماعیل و لیلا و چند نفر دیگر به یك جواهرفروشی در بازار اراك دستبرد می زنند، اما با حضور مأموران جواهرها در موقع فرار سارقان به داخل یك چاه می افتد كه به قنات شهر منتهی می شود. اعضای گروه برای دست یافتن به جواهرها سید موسی، مقنی قدیمی شهر، را با...