عبود، جوان كولی جنوبی، در شمال كشور به قتل می رسد و صیاد سالخورده ای به نام تراب در مظن اتهام قرار می گیرد. تراب هنگام خروج از كشور در پل مرزی آستارا توسط یك افسر تجسس، كه داماد اوست، بازداشت می شود. افسر در تحقیقات خود در جنوب از همسر عبود می خواهد...
یك كارگردان بعد از سال ها از آمریكا برگشته تا نخستین فیلم خود را بسازد. هنرپیشه اول مرد فیلم بر اثر سانحه ای نمی تواند به كارش ادامه دهد. فیلم باید به موقع به جشنواره برسد و كارگردان بعد از جستجوی بسیار، فروشنده دوره گردی را پیدا می كند كه شباهت...
داستان درباره ی ورود و توسعه ی سینما و سینماداری در ایران است و وصف مشاجره های موسیو روسی خان و موسیو آقایوف كه جیره بگیر سفارت خانه های روسیه ی تزاری و بریتانیای كبیر هستند. فردی به نام قراچه داغی كه از مجاهدان مشروطه است، جوانی به نام معلا را...
خواجه ماجد، ناخدا خورشید را لو می دهد و بار قاچاق لنج ناخدا به آتش كشیده می شود. دلالی به نام فرحان كه می خواهد چند فراری سیاسی را از مرز آبی عبور دهد وارد بندر می شود. او با ناخدا خورشید تماس می گیرد. ناخدا كه احتمال می دهد لنجش را مصادره كنند با...
یوسف مسكوب صبح كه می شود، می رود نان سنگك می گیرد و یكی هم برای پیرزن همسایه كه هیچ وقت او را نمی بینیم می گیرد. آقا یوسف با دخترش رعنا صبحانه می خورد. كیفی زیر بغل می زند و از منزل به سر كارش می رود. در میانه راهش وارد قهوه خانه ای می شود كه آنجا همه او...
حاجی كه در جبهه دچار موج انفجار شده از آسایشگاه روانی مرخص می شود تا در محیطی آرام سلامت خود را بازیابد. نامزد او، مهری، دختر تاجر ثروتمندی شده است. شعبان پدر دختر با ازدواج آن دو مخالف است. حاجی با تعارض با ناگواری های محیط اطرافش دچار حمله های...
حمید هامون که با همسرش، مهشید، دائم کشمکش دارد زندگی کابوس گونهٔ خود را مرور میکند. او که مشغول نوشتن رسالهاش دربارهٔ عشق و ایمان است، در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی میگردد …
دکتر سپیدبخت شبی موقع رانندگی فرشته ای را زیر می گیرد و دستش با لمس انگشتان فرشته زخمی عمیق برمی دارد. فردا وقتی دکتر به بیمارستان می رود، مسؤول بخش به او می گوید پسربچه ای حافظ قرآن را که بیهوش شده، اشتباهاً به بخش درمانی دکتر (زنان و زایمان) منتقل...
رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک دزد سابقه داری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانهاست. رضا در حادثهای مجروح میشود و به بیمارستان خارج از زندان منتقل میشود. در آنجا لباس یک روحانی بیمار را میرباید و...
: زمان تحویل سال نو نزدیک است. «راضیه» از مادرش پول میگیرد تا برای سفره هفت سین ماهی قرمز بخرد، اما پولش بین راه گم میشود …