باران آبی مایع به شکل قطره است که پس از سرد شدن بخارهای جوّی به وجود آمده و بر زمین میریزد. در زبان پهلوی بدان واران (waran) میگفتند.
وقتی هوای گرم به بالای آسمان صعود میکند، بخار آب را هم همراه خودش به بالا به داخل آسمان میبرد. در بالای آسمان، بخار آب سرد میشود و قطرههای آب دور ذرات ریز گرد و غبار موجود در هوا تشکیل میشود. مقداری از بخار آب هم به شکل کریستالهای ریز یخ منجمد میشود که قطرات آب سرد شده را جذب میکند. قطرات به شکل کریستالهای یخ، منجمد میشود و کریستالهای بزرگ تری را تشکیل میدهد که ما آنها را برف ریزه مینامیم. موقعی که برف ریزهها سنگین میشوند، پایین میافتند. برف ریزهها در مسیرشان رو به پایین با هوای گرم تر برخورد میکنند و ذوب میشوند و به صورت قطرات باران در میآیند.
جایی در آینده که پروژه ای کامیپوتری بطور کامل واقعیت را شبیه سازی می کند به وجود آمده. اما بصورت ناگهانی رئیس پروژه “هنری ولمار” از دنیا می رود. جانشین او “دکتر فرد استیلر” پدیده عجیبی را تجربه می کند. یک دوست خوب، “لاوس” در میان صحبت ناپدید شده...
معلمی که رابطه ای مخفیانه با یکی از دانش آموزان دارد او را برای قایق سواری می برد.آنها در ساحل شاهد یک قتل می شوند.قتلهای وحشتناک دیگری مدتی کوتاهی پس از این اتفاق به وقوع می پیوندد و معلم تصور می کند شاید خود او عامل این اتفاقات باشد...
این فیلم یک عشق و شور و علاقه مرد جوان را در راه گنگ خود دارد....
مردی نابینا برخلاف خواسته مادرش به آپارتمان خود نقل مکان کرده و با زن جوان و روشن فکری که در همسایگی اش زندگی می کند دوست می شود و...
وقتی گروهی از قانونشکنان غارتگر خانواده "جان بندیکت" را قتل عام کرده و مزرعه اش را نابود می کنند،زندگی آرام او از بین می رود.او گروهی از متهمان را دور هم جمع کرده و تصمیم می گیرد مسئولان مرگ خانواده اش را پیدا کند...
داستان نابغه هوانیروی ارتش آلمان در جنگ جهانی اول به نام منفرد فون ریچ فولتن که علاوه بر دشمنانش در آسمان، باید با اطرافیان حسودش نیز سر و کله بزند....
روزنامه نگاری الکلی پس از اینکه پلیس در تحقیقات قتلی به او مشکوک می شود؛خود را در دادگاه می بیند و باید برای اثبات بیگناهی اش تلاش کند...
“هانس” دستفروشی است که از بدو تولد با مشکلات بسیاری روبرو بوده است. انتخاب او برای آینده اش خانواده ثروتمندش را ناراحت کرده و او را به راه جرم و جنایت کشانده. پس از نجات یافتن از یک حمله قلبی، تجارت او بالاخره رونق می گیرد و…
ریکی یک قاتل اجاره ای بی رحم است. پس از خدمت در ویتنام، او به خانه اش در مونیخ باز می گردد تا مشکلاتی را که چند پلیس فاسد با معتادان داشتند حل کند و...
توماس با اتومبیلرانی از هامبورگ به مونیخ می رود و در آنجا با دوست دختر سابق خود ، پگی آشنا می شود. از آنجایی که توماس برای شبی که پگی او را به خانه می برد ، تختخواب ندارد ، و نمی دانست که او و چهار هم اتاقی اش همه پیمان عجیبی بسته اند.