در اواخر قرون وسطی در ایتالیا، پسر بچه جوانی به نام "لئوناردو دا وینچی" زندگی میکند که ماشینهای پیشرفته اختراع میکند و در کنار دو دوستش "لورنزو" و دختری به نام "لیزا" (که لئو مخفیانه عاشق اوست) زندگی شادی دارد. در یک روز، در بازگشت از محل آزمایش...
ساتان، خدای شیاطین است، اما فقط یک چیز هست که او ندارد، و اون ماده ایست که در جهان انسان ها وجود دارد که باعث بیشتر شدن قدرتش می شود!! به همین هدف، او رین را بوجود می آورد، اما این پسر، بچه یک انسان نیز هست...