کنعان گنجر برای گسترش کسبوکار خود به تجارت اسلحه روی میآورد و برای اطمینان از موفقیت کارش، با رئیس پلیس چتین همکاری میکند. یکی از افراد کنعان به نام جلال که میخواهد کارگاه اوستا الیاس را به عنوان انبار استفاده کند، پاسخ منفی اوستا الیاس را نمیپذیرد و او را میکشد. علی که زندگیاش تحت تأثیر این حمله قرار گرفته، به دنبال کشف حقیقت میرود و به یک شاهد میرسد، اما قبل از اینکه بتواند با او صحبت کند، شاهد توسط افراد جلال کشته میشود. علی که این اتفاق را میبیند، تلاش میکند یکی از قاتلان را به حرف بیاورد، اما توسط سایر افراد جلال به شدت کتک میخورد و در وسط خیابان رها میشود. از اینجا یک قهرمان متولد میشود…