فرمانده موفق نیروی دریایی “علی”، پس از بازپرسیای که علیهاش صورت میگیرد برای مدتی از کار تعلیق میشود. پس از اینکه میفهمد همسرش “آیدا” بیماری مرگباری دارد، به همراه او و فرزندانش نزد “صالح” که در چاملیکی بوتیک-هتل دارد نقل مکان میکند. مدت کوتاهی پس از نقل مکان با مرگ آیدا تمام خانواده به شدت سوگوار میشوند. در حالی که درد علی هنوز بسیار تازه است، یک شب به دریا می رود و متوجه یک قایق شناور در آب می شود. او بدون توجه به طوفان زن داخل قایق را نجات می دهد…