قلی و خواهرش بتول در روستا زندگی می كنند. بتول بهانه می آورد كه به شهر بروند تا او به عقد یك مرد شهری دربیاید. قلی با خواستگار خواهرش مرافعه می كند و چند روزی در پاسگاه حبس می شود. بتول كه از سوی نامزدش گرگ علی و بستگان او آزار می بیند به تهران می رود و آواره می شود. قلی پس از آزادی به دنبال او راهی شهر می شود و به كمك جوانی و دختری به نام زرینه درمی یابد كه خواهرش به فردی به نام احمد فروخته شده است. پس از نجات دادن بتول قلی با زرینه و خواهرش با مرد جوان ازدواج می كنند.