رویا و شیرین كه در همسایگی هم زندگی می كنند، پس از قبول شدن در كنكور با مشكل جدیدی مواجه می شوند. دانشگاه آنها در منطقه سركوه در خارج از تهران است و برای همین، خانواده های آنها با تحصیل آنها مشكل دارند، اما با قولی كه فرهاد برادر شیرین بابت مواظبت از آنها می دهد، رویا و شیرین برای ثبت نام به آنجا می روند. رویا پی می برد كه خوابگاه دانشگاه در دست تعمیر است و آنها برای اقامت باید به ساختمان نزدیك خوابگاه بروند. روبروی ساختمان سكینه خانم، خانه ای مخروبه و قدیمی هست كه شبها از آنجا صدای جیغ های زنانه می آید و همه، از جمله سكینه خانم اعتقاد دارند آن ساختمان محل سكونت اجنه و شیطان است. رویا كه سری نترس دارد و برخلافش شیرین كه دختری ترسو است همراه باهم اتاقیهایشان و البته فرهاد كه گاه به گاه به آنها سر می زند،قصد دارد پی به راز آن خانه متروك ببرند. در یكی از جست و جوها رویا و شیرین سر از اتاقی درمی آورند كه در آن سفره عقد پهن است و لباس های عروسی خونین نیز در آنجا از دیوار آویخته شده. شیرین از ترس به تهران برمی گردد، اما رویا با سماجت های خود پی می برد كه آنجا دیوانه ای مشكوك به نام قنبر در حال رفت و آمد است. سكینه از راز خانه می گوید كه اجنه علاقه خاصی به عروس ها دارند و تا حالا در این منطقه چند عروس درست روز عروسیشان توسط اجنه دزدیده شده اند و خبری از آنها نیست. سكینه به رویا هشدار می دهد كه شاید او را نیز اجنه بدزدند. از طرفی قنبر كه پی برده شیرین راز جنایت های او را دریافته درصدد كشتن رویا برمی آید. رویا كه دچار عدم تعادل روحی شده، مدام مورد تهدید قنبر واقع می شود. راز جنایت های قنبر و كشته شدن عروس ها فاش می شود، اما قنبر از دست مأموران فرار می كند. در روزهای نزدیك به برگزاری جشن عروسی شیرین و فرهاد، قنبر شیرین را با لباس عروس می دزدد، اما با كمك فرهاد و مأموران پلیس او از دست قنبر نجات پیدا می كند....