کان و روزگار دو تا برادر هستند که تو یتیم خونه بزرگ شدند. این دوبرادر در گذشته در زندگی درامی داشتند و دچار تراژدی بزرگی شدند که باعث شد تا این دو برادر در کودکی به یتیم خونه سپرده بشوند. در آن دوره کان پنج ساله و روزگار دو ساله بود، که زندگیشون کلا زیر و رو شد و تنها شدند و دو برادر جز خودشون هیچ پناه دیگه ای نداشتند. عشق و گرمای احساسی بین این دو برادر بسیار بزرگ بود و همین باعث میشد که از هم حمایت کنند و بخاطر نداشتن پدر و مادر و سختی های زندگی باعث شد که رشته مهر و محبت بین این دو برادر قوی تر بشه و در نهایت کان پلیس میشه و روزگار نویسنده کتاب های جنایی میشود. یکی بعنوان پلیس دنبال جنایتکار در زندگی واقعی میگرده و دیگری با قلم این جنایت ها رو به عنوان داستان و رمان به رشته تحریر در میاره. عمر به عنوان دوست دوران بچگی وارد زندگی آنها میشه اما این بار نه به عنوان دوست بلکه به عنوان دشمن که باعث میشه زندگی این دو برادر زیر و رو بشه.