فرانسوا تروفو (به فرانسوی: François Truffaut) (زاده: ۶ فوریه ۱۹۳۲ در پاریس، مرگ: ۲۱ اکتبر ۱۹۸۴) فیلمساز، نظریهپرداز و منتقد سینمایی برجسته فرانسوی بود. وی از پیشروان جریان موج نوی فرانسه محسوب میشد. اولین اثر سینمایی وی فیلم چهارصد ضربه، در زمرهٔ شاهکارهای سینمای دنیا و سه فیلم بلند آغازین موج نو قرار میگیرد.
سفر شخصی برانته تاورنی از طریق سینمای فرانسه، از فیلمهایی که او به عنوان یک پسربچه در ان ها بازی کرد تا فیلم هایی که نقش بزرگسال داشت ...
در این مستند فیلسمازان مختلف از جمله مارتین اسکورسیزی، دیوید فینچر، ریچارد لینکلیتر و... در مورد اینکه چگونه نبوغ سینمایی آلفرد هیچکاک و کتابی در وصف او به قلم فرانسوا تروفو، آنها را تحت تاثیر قرار داد صحبت میکنند...
متئو نوجوان آمريکايي در آستانه آغاز وقايع قيام دانشجويي -کارگري مه ۱۹۶۸ در پاريس با دختري به نام ايزابل و برادر دوقلويش تئو آشنا مي شود، دوستي غريب آن ها با عشق بازي با ايزابل در غيبت والدين آن ها در آپارتمانشان وارد مرحله جديدي مي شود و سه نوجوان...
پایان قرن بیستم،شهر کوچکی در فرانسه."جولین داون" روزنامه نگاری است که همسرش "جولی" یک دهه قبل از دنیا رفته است.او تمام وسایل همسرش را در یک اتاق سبز جمع آوری کرده است.وقتی یک آتش سوزی اتاق را نابود می کند او کلیسای کوچکی ساخته و به همسر و دیگر اشخاص...
نورهایی از آسمان "روی نری" را فرا می گیرند.پس از این اتفاق رویاهای عجیب و پنج نوت موسیقی مدام از ذهن او می گذرد.آیا او می تواند مفهوم این رویا را پیدا کند؟چه کسی یا چیزی آنها را در ذهن او قرار داده است؟
در سال 1863 خانم "لولی" به شهر هالیفکس می رود تا کسی را که عمیقا عاشق اوست،ستوام "پینسون" پیدا کند.در واقع او "ادل هوگو" دومین دختر چهره بزرگ ادبی و سیاستمدار فرانسوی است.وقتی "پینسون" او را رد می کند و علاقه ای به او نشان نمی دهد،او تصمیم به تعقیب و آزار...
فیلمرداری "میتوانم پاملا را معرفی کنم" شروع می شود.این داستان عاشقی و فرار زنی انگلیسی با پدر زن فرانسوی خود است که به طور موازی در فیلمبرداری نیز نشان داده می شود...
"استانیسلاس پریواین" جامعه شناس جوانی است که بر روی تزی درباره زنان تبهکار کار می کند.او در زندان با "کامیل" دیدار می کند تا با او مصاحبه کند.او متهم به قتل معشوق خود و همسر او است."کامیل" داستان زندگی و رابطه عاشقانه خود را تعریف می کند...
تعدادی از محلیها بچه ای را در جنگل پیدا می کنند که نمی تواند حرف بزند یا راه برود.دکتر "ایتراد" به او علاقه مند شده و شروع به آموزشش می کند.همه تصور می کنند او شکست می خورد اما با ابراز عشق و علاقه او پیشرفت کرده و کودک به زندگی عادی وارد می شود...