هیو جان مونگو گرانت ، (به انگلیسی: Hugh John Mungo Grant)، بازیگر و تهیهکننده انگلیسی که بیشتر به خاطر فیلمهای رومانتیک کمدیاش مشهور شدهاست.
گرنت برنده جایزههای گلدن گلوب و بفتا نیز است.
زنی انگلیسی تصمیم گرفته که خودش را از هر لحاظ تکمیل کند، در حالی که در جستجوی عشق است و از طرفی هم تمام خاطراتش در دفتری ثبت می کند.
ری (الن) و دوستاش رستورانی را اجاره میکنند تا از زیرزمین رستوران به بانکی که در نزدیکی رستوران وجود دارد تونل بزنند. فرنچی (تریسی المن) برای پوشیدن نقشه ی دزدی شون در رستوران شیرینی درست میکند و میفروشد اما بعد از اینکه نقشه دزدی شون شکست میخورند...
یک مسئول حراج اشیا هنری وقتی متوجه می شود دوستش دختر یکی از سران مافیا است وارد دنیای جرم و جنایت مافیا می شود.وقتی یکی از پدرخوانده های مافیا تصمیم می گیرد نقاشی پسر خود را از طریق حراجی به فروش برساند اوضاع به هم می ریزد...
«ويليام تاکر» (گرانت) در محله ي ناتينگ هيل (غرب لندن) کتاب فروشي دارد. يک روز «آنا اسکات» (رابرتس)، ستاره ي امريکايي که به لندن آمده تا در فيلمي بازي کند، در حال گشت و گذار وارد مغازه ي «ويليام» مي شود و کتابي مي خرد. اما ارتباط اين دو که قاعدتا بايد در...
هفتادمین مراسم جوایز سینمایی بَفتا (آکادمی هنرهای فیلم و تلویزیون بریتانیا) که هر ساله در انگلستان برگزار می شود و طی آن به بهترین های سینما و تلویزیون از نگاه آکادمی فیلم بریتانیا جوایزی اهدا می شود.
فیلم داستان گای لوتان، دکتری بریتانیایی است که پس از ناپدید شدن جسدی در اورژانس بیمارستان، شروع به پرسیدن سوال می کند و...
یک پزشک جوان و مشتاق به اسم "رابرت مریوال" خودش را در خدمت یک پادشاه می بیند و اینکه یکی از چاپلوسان عزیز پادشاه را نجات داده است. و از همین فرصت استفاده می کند و جایگاه خودش را حفظ می کند...
«ساموئل فاکنر» (گرانت) يک روان پزشک کودک است که خودش بچه اي ندارد و علاقه اي هم به داشتن بچه نشان نمي دهد و به همين علت وقتي محبوبه اش، «ربکا تيلر» (مور) که پنج سال است با هم زندگي مي کنند به او خبر مي دهد که باردار شده وحشت مي کند...
انگلستان، اواخر قرن هجدهم. مرد ثروتمندی به نام آقای «دشوود» (تام ویلکنسون) که در آستانه مرگ قرار دارد، تمامی ملک و املاکش را به پسر ارشد خود، «جان» (جیمز فلیت)، که از همسر اولش است می دهد، اما در مقابل از او می خواهد که مراقب دخترانش، «الینور» (اما...
دو طراح برای اندازه گیری اولین کوهستان داخل ولز وارد دهکده ای کوچک میشوند.سال 1917 بوده و جنگ در اروپا ادامه دارد.اهالی دهکده به کوه خودبسیار افتخار می کنند اما وقتی متوجه بشوند که در حقیقت آن یک تپه استبسیار خشمگین و ناراحت خواهند شد...