رابرت هافمن (انگلیسی: Robert Hoffman؛ زادهٔ ۲۱ سپتامبر ۱۹۸۰(1980-09-21)) یک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا است. وی از سال ۲۰۰۳ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بودهاست.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به این دختر همان مرد است، امشب منو ببر خونه اشاره کرد.
کارتر همسری زیبا و فرزندی که هنوز به دنیا نیامده دارد. تنها ضعف او نداشتن شغل و برنامه ریزی برای کارهایش و نامنظم بودن بعنوان یک پدر است. کارتر مدت زیادی به دنبال شغل میگشت تا در نهایت بعنوان یک راننده استخدام میشود. شغل او به نظر رانندگی میآمد...
در تعطیلات پایان هفته چهار نفر از دوستان که از زمان دانشگاه با یکدیگر آشنا بوده اند در یک جشن کوچک همدیگر را ملاقات می کنند. اکنون این گروه پر حرارت سابق که در انتهای دوران جوانی خود به سر می برند می خواهند برای یک شب دیگر خاطرات خوش و جوانی پر شر و...
فیلم برخورد پنج داستان متفاوت در لس آنجلس، جائی که هیچ تابویی با سرنوشت سیاه و تاریک شخصیتها کشف نشده باقی نمی ماند را دنبال می کند و...
داستان فیلم در مورد چند خواهر و برادر است که پدر و مادرشان به تعطیلات رفته اند و انها در خانه تنها هستند. تا اینکه یک شب گروهی ازموجودات فضایی در کنار منزل آنها فرود می آیند و میخواهند دنیا را تسخیر کنند ...
"اندی" که آرزو دارد یک رقاص مشهور و ماهر شود با تشویق برادر بزرگش تایلر و دوستانش در آزمون ورودی کالج هنر مریلند شرکت کرده و در نهایت بعنوان یکی از برگزیدگان آزمون پذیرفته می شود. اما او قبلاً عضو گروه رقص غیرقانونی ۴١٠ بوده و اعضای گروه موافق با...
سه زوج به جنگل های ایرلند برای جمع آوری قارچ های جادویی سفر می کنند که در راهشان به ساکنان عجیبی برخورد می کنند و …
«وایولا» دختری علاقهمند به فوتبال است، اما نمی تواند در تیم فوتبال دختران بطور حرفهای بازی کند. بعد از اینکه برادر دوقلویش «سباستین» برای چند هفته به لندن میرود، او تصمیم می گیرد خودش را بعنوان یک پسر جا بزند و به مدرسه جدید سباستین برود. طولی...
"شوهی" در زندگی اش هر کاری که دوست داشته انجام داده اما هنوز احساس افسردگی و ناخشنودی می کند.روزی او جرات این را پیدا می کند که در کلاس رقص بالا ثبت نام کند.او امیدوار است رقص بتواند افسردگی را از بین برده و زندگی اش را سر و سامان دهد...
نیروهای بریتانیایی قصد دارند به یک کشتی آلمانی حمله کنند اما کشتی در منطقه ای امن قرار دارد.برای انجام این ماموریت آنها غیر نظامیان را اعزام می کنند،سربازان سابقی که نزدیک به شصت سال سن دارند...
مانتابن سال 1944، " جولین دندی " زیر عمل جراحی در یک بیمارستان محلی است. و مردم " مانتابن " از ورود ارتش آلمان ترسیدهاند. او از دوستش " فرانسوا " میخواهد که زن و دخترش را با ماشین فراری دهد...