گرانت ویثرز (انگلیسی: Grant Withers؛ ۱۷ ژانویهٔ ۱۹۰۵(1905-01-17) – ۲۷ مارس ۱۹۵۹(1959-03-27)) یک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا بود. وی بین سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۵۹ میلادی فعالیت میکرد.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به عزیز من کلمنتاین، دژ آپاچی، در اکلاهمای سابق و گردباد ملایم اشاره کرد.
مردی به اشتباه به عنوان سارق قطار شناخته می شود. پس از اینکه کلانتر شهر به پسری که در کنار او سواری می کند شلیک کرده و او را به قتل می رساند، داو بیگناهی خود را ثابت کرده و به عنوان کلانتر جدید انتخاب می شود...
قاضی "ویلیام پریست" در فاش کردن هویت واقعی "لوسی لیک" دست داشته، خاطرات دوران جنگ داخلی خود را بازگو می کند، از اعدام یک پسر جوان جلوگیری کرده و با "یانکی هوراس" در انتخابات رقابت می کند...
افسر کربی یورک مسئول یک پایگاه مرزی و آموزش سربازان تازه وارد از جمله پسر خود که نزدیک به پانزده ساله او را ندیده می شود.او پسرش را وادار به جنگ با سرخپوستها می کند اما پیش از آن مادرش از راه رسیده و او را خارج می کند.دیدار دوباره کربی و کتلین که...
به دنبال شکست ناپلئون در جنگ واترلو و تبعید افسران و خانواده های آنان از فرانسه، کنگره آمریکا در سال 1817، به چهار شهر در ایالت آلاباما اجازه سکونت به تبعید شدگان را می دهد. مهاجران غریبه که توسط کلنل جرج جراد و ژنرال پائول دیمارچند هدایت می شوند،...
یک کاپیتان کهنه کار و مورد احترام جنگ دچار تضاد می شود.رژیمی که او به آن خدمت می کند تحت فرماندهی ستوانی جوان قرار می گیرد که هیچ احترامی برای بومیان هندی قائل نیست و...
کاپیتان رالز، بخاطر عشقش "آنجلیک دیسایکس" و گنجینهی طلایی که بر روی عرشه کشتی جادوگر سرخ قرار دارد، با "مایرانت سیدنی" اشراف زاده، می جنگد...
"جانی مونرو" داوطلب می شود تا در احداث تونلی از میان کوه کمک کند تا به معادن دست یابد.وظیفه او بسیار دشوار بوده و هنگامی که عاشق دختر رئیسش می شود،اخلاقیات رنگ می بازد...
هفتیرکش حرفه ای کین پس از اینکه مجبور می شود به بهترین دوست خود شلیک کند، اسلحه خود را برای همیشه کنار گذاشته و به دوست خود باب در مزرعه می پیوندد. اما با وارد شدن به مزرعه، او با جسد دوست خود روبرو می شود و...
"وایت ارپ" و برادرانش "مورگان" و "ویرجیل" به شهر "تامب استون" رفته و برادر دیگر خود "جیمز" را با گله خود تنها می گذارند.پس از بازگشت آنها متوجه می شوند گله آنها با سرقت رفته و برادرشان به قتل رسیده است...
در سال 1871،قماربازی حرفه ای به نام "جان دولین" با معشوق خود "ساندرا پولی"،دختر "مارکو پولی" مهاجری که خود را به یکی از بزرگان صنعت راه آهن تبدیل کرده فرار می کند."سندی" که می داند راه آهن تا داکوتا گسترش خواهد یافت،تصمیم می گیرد از بیست هزار دلار خود...