“اینجی” که تنها آرزوش گرفتن مدرک دبیریش و ازدواج با عشق زندگیشه با یه حادثه ی پزشکی زیرورو میشه… با لقاح مصنوعی اشتباهی از طرف یه متخصص زنان حامله میمونه… اسپرم ها مربوط به صاحب هتلیست که اونجاکار میکنه که تحت درمان سرطان است و این آخرین شانس او...
مصطفی به شکل دیوانه وار عاشق نارین هست، اما نارین هنوز مصطفی رو دوست نداره و اونو به عنوان شوهر قبول نمیکنه. هر دوی آنها از این وضعیت بسیار رنج میبرند و باعث ضربه های روحی، جسمی و عاطفی به هر دو اونهاست. در همین حال دکتر سردار و خانواده اش به Guzelyurt...