گونار بیورنستراند (به سوئدی: Gunnar Björnstrand) (زاده ۱۳ نوامبر ۱۹۰۹ - درگذشته ۲۶ مه ۱۹۸۶) یک بازیگر سوئدی است که بواسطۀ کار با نویسنده و کارگردان اینگمار برگمان، معروف بود.
او با نام کنوت گونار جوهانسون (به سوئدی: Knut Gunnar Johanson) در استکهلم متولد شد. او پسر یک بازیگر اسکار جوهانسون و الا مولئون بود. پس از تحصیلات در مدرسه بازیگری تئاتر دراماتیک سلطنتی، او چندین حضور در تئاتر، فیلم و رادیو ساخته داشت. اولین همکاری بیورنستراند با اینگمار برگمان در سال ۱۹۴۱ در تئاتری بنام آگوست "سونات شبح" بود.
در این مستند مراحل ساخت فیلم فانی و الکساندر از اینگمار برگمان به تصویر کشیده می شود. در حقیقت برگمان با این فیلم در سال ۱۹۸۲ توانست نظر قشر کثیری از مخاطبان و طرفداران سینما را به سمت خود جلب کند و همچنین جوایز بسیار زیادی را کسب کند.
بعد از چند سال دوری از فرزندانش پیانیست مشهور "شارلوت" به دیدن دخترش"ایوا" به خانه اش می رود.او با دیدن دختر دیگرش "هلنا" در آنجا شوکه می شود."هلنا" از بیماری روانی رنج می برد و "ایوا" او را از بیمارستان روانی به خانه آورده است.تنش بین "شارلوت" و "ایوا" کم...
دکتر "جنی ایساکسون" روانپزشکی است که با یک روانپزشک دیگر ازدواج کرده.آنها هر دو در کار خود موفق هستند اما به آرامی او دچار مشکلات روانی می شود."جنی" توسط تصاویر و احساساتی از گذشته خود مورد تهاجم قرار می گیرد و در نهایت از کار می افتد...
گونار لیندمارک استاد روانشناسی است، در حالی که همسرش مرت در اینجا یادآور یک عشق قدیمی خارج از ازدواج است که به دلیل مرگ معشوقش متوقف شده است. این بحران باعث حسادت پروفسوری می شود که مرد ایتالیایی را می کشد.
سه بازگیر برای بازجویی احضار می شوند.آنها با اتهامات مبهم قاضی روبرو می شوند.بازجویی قاضی بسیار خشن و بی رحمانه بوده،آنها را تحقیر کرده و اعتماد به نفسشان را متزلزل می کند...
فیلم چگونگی واکنش انسان در وضعیت جنگ را به تصویر می کشد.داستان فیلم در سرزمینی اتفاق می افتد که نیروهای مهاجم از راه می رسند...
سوئد، سال 1782. نجیب زاده جوانی به نام جیکوب از فرانسه به خانه خود بازگشته و از خواهرش شارلوت که با بارون آلسامدان نامزد کرده است مراقبت می کند. رابطه آن دو با ترس از فاش شدن بارداری شارلوت تیره می شود و...
فیلم بر اساس کتابی به قلم برنده جایزه نوبل ایویند جانسون ساخته شده و داستان پسری را روایت می کند که در خلال جنگ جهانی اول در مناطق روستایی سوئد زندگی می کند...
آلما پرستار جوانی است که مسئول نگه داری از الیزابت ولگر بازیگری که به ظاهر از همه لحاظ در سلامت به سر می برد و صحبت نمی کند می شود.وقتی آنها وقت خود را با هم می گذرانند آلما به او صحبت می کند اما جوابی دریافت نمی کند و ...
در یکشنبه ای زمستانی،کشیش یک کلیسای کوچک برای گروه کوچکی سخنرانی می کند در حالی که در سرماخوردگی و بحران در اعتقاداتش رنج می برد.پس از سخنرانی او به ماهیگیری که دچار اضطراب است مشاوره می دهد اما فقط از رابطه مشکل دارش با خدا صحبت می کند...