مارجوری ماین (انگلیسی: Marjorie Main؛ ۲۴ فوریهٔ ۱۸۹۰(1890-02-24) – ۱۰ آوریل ۱۹۷۵(1975-04-10)) یک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا بود.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به بنبست، مرا در سن لویی ملاقات کن، یه مرد لاغر دیگه، بهشت میتونه صبر کنه، یک ترغیب دوستانه اشاره کرد.
فیلم داستان زندگی خانواده "کوارکز" در ایندیانای سال 1862 است.فرقه مذهبی آنها به شدت مخالف خشونت و جنگ است.برای آنها راحت نیست که با قوانین فرقه خود هر روز روبرو شوند اما وقتی سربازان جنوبی وارد منطقه می شوند اوضاع برای آنها به شدت بد می شود...
در اواخر قرن،"چارلی هیل" پسری خوشگذران عمیقا عاشق می شود.دختر مورد علاقه او "آنجلا بونفیلز" زیبا است.او قول می دهد زندگی اش را تغییر دهد،حتی تلاش می کند شغلی شرافتمندانه پیدا کند...
"جین فالبوری" به عنوان یک لطف به خواهر بازیگرش "ابیگل" اجازه می دهد گروهی از بازیگران از انبار مزرعه اش برای بازی استفاده کنند.در عوض بازیگران و عوامل فیلم باید در کارهای مزرعه به او کمک کنند.پس از مدتی "جین" عاشق کارگردان فیلم "جو راس" می شود و...
وقتى رستورانهاى زنجیرهاى « فرد هاروى » کمکم به اعماق غرب وحشى راه یافتند ، همراهشان « دختران هاروى » هم آمدند ، دخترانى که پیشخدمت هایى تعلیم دیده و منزه بودند و قرار بود تمدن و نزاکت را براى ساکنان این دیار ناسازگار جلوه گر کنند .
عروس میانسال "آن همیلتون" پس از مدت کوتاهی به این باور می رسد که همسر جذابش در حقیقت یک روانی بوده که قتل او را در سر دارد...
"پیت مارشال" تلاش می کند همکار گمشده خود را پیدا کند.او در جستجوی خود با خانواده "فلیگل" برخورد می کند.او به آنها می پیوندد تا در جستجوی گنج کمکشان کند...
سينت لوييس ، سال 1903. وقتى « آلونزو اسميت » ( ايمز ) ترفيع مىگيرد و مأمور مىشود تا به نيويورك برود ، هيچكس در خانوادهى او از اين تغيير مكان خشنود نيست. « اسميت » ابتدا بهرغم اكراه همه در تصميم خويش مصر است اما سپس قبول مىكند تا همراه...
در سال 1906، تام ریچاردز، یک مرد بیکار و سرگردان، به پلتزویل، نزد دوستش وینی مکلئود، که صاحب امتیاز یک روزنامه است، می رود. وینی درگیر مبارزه بیل دوئرتی، عامل فساد شهر می باشد و...
"هنری ون کلیو" وارد بخش پذیرش جهنم می شود تا توسط ارباب خود(شیطان) مورد استقبال قرار بگیرد.او درخواست پذیرفته شدن می کند اما تردیدهایی در مورد صلاحیتش وجود دارد.به همین دلیل برای اثبات شایستگی اش او داستان زندگی اش را تعریف می کند...
"آنا هولم" یک اخاذ است که زخم وحشتناکی بر روی صورتش دارد که همه کسانی را که می شناسد از او دور می کند.وقتی یک جراح پلاستیک عملی برای بهبود صورت او انجام می دهد؛"آنا" بین امید برای آغاز یک زندگی جدید و بازگشت به گذشته تاریکش گرفتار می شود و...