جان ورای (انگلیسی: John Wray؛ ۱۳ فوریهٔ ۱۸۸۷(1887-02-13) – ۵ آوریل ۱۹۴۰(1940-04-05)) یک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا بود.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به بر باد رفته، در جبهه غرب خبری نیست، آقای دیدز به شهر میرود، شهرک پسرها، فراری از گروه مجرمان، دکتر ایکس اشاره کرد.
درست قبل از کریسمس لی لندر دزدی که در مغازه گرفتار شده است برای بار سوم او توسط سارجنت محاکمه میشود و…
"فرانک راس" باوجود بیگناهی متهم شناخته شده و به زندان فرستاده می شود. در حالیکه دوستانش در روزنامه تلاش می کنند قاتل واقعی را پیدا کنند، او در زندان زندگی سختی را گذرانده و خوشبینی اش تبدیل به بدبینی می شود و...
وقتی خانواده ای عجیب در دهمین سالگرد مرگ عموی خود برای خواندن وصیت او در عمارت دور افتاده و مرموزش دور هم جمع می شوند،مرگ و دیوانگی خود را نشان می دهد...
"جون" منشی دادستان یک شهر بزرگ است.او عاشق تبهکاری به نام "ادی" بوده و معتقد است او ذاتا انسان خوبی است."جون" از نفوذ خود استفاده می کند تا "ادی" را زودتر از زندان آزاد کرده و با او ازدواج کند.اما همه چیز خوب پیش نرفته و هر دو به مشکل بر می خورند...
« ریچارد بارى » ( ویلن ) ، تولید کننده ى ثروتمند صابون که همسرش را از دست داده ، دختر کوچولوى خود به نام « باربارا » ( تمپل ) را روانه ى مدرسه میکند تا در کنار بقیه ى بچه ها بزرگ شود. اما سر راه مدرسه بر اثر حادثه اى فرصتى به وجود می آید تا «...
"لانگفلو دیدز" در یک شهر کوچک زندگی کرده و در گروه موسیقی شهر توبا می نوازد.وقتی یکی از اقوامش فوت کرده و ثروت زیادی برای او به جای می گذارد،"دیدز" به شهر بزرگی نقل مکان می کند اما هدف انسانها حریص اطرافش قرار می گیرد و...
زنی پس از اینکه بطور اتفاقی مردی را که به او تجاوز کرده بود به قتل می رساند، از نیواورلئان به یک جزیره در دریای کارائیب فرار می کند. در حالیکه او منتظر رسیدن نامزدش است، کلانتر شرور منطقه متوجه او شده و...
سرباز جوانی دچار سرخوردگی عمیقی به وسیله ترسهای وحشتناک جنگ جهانی اول می شود و ...