"لو" یک گنگستر خرده پا است که به دختری جوان به نام "سالی" آشنا می شود.همسر "سالی" با مواد مخدری که از مافیا دزدیده است پیدایش می شود.او مواد را به "لو" می دهد تا آنها را به فروش برساند اما قبل از بدست آوردن پول آنها کشته می شود.مدتی بعد صاحب مواد مخدر...
"نوی" هفده ساله در فلات دورافتاده ای در ایسلند زندگی می کند.در زمستان،فلات از دنیای خارج جدا شده،توسط کوههای شوم احاطه شده و زیر برف مدفون می شود.او آرزو دارد به همراه "آریس" دختری که در پمپ بنزین کار می کند از این زندان سفید فرار کند.اما تلاش او برای...
"آدام" معلم چهل و چهار ساله ای است که در میان تدریس شعر خوانده و پس از اینکه به خانه می رود به همسایه های خود ناسزا می گوید.او خود و دیگران را نمی پذیرد.او که همیشه رویای یک عشق را داشته توانایی تبدیل کردن رویاهایش به حقیقت را ندارد و...
"چنس وین" پس از سالها تلاش برای ورود به دنیای فیلم و سینما به زادگاه خود بازمی گردد.او به همراه خود "الکساندرا دل لاگو" بازیگری که در میان راه با او آشنا شده دارد.در حالیکه او تلاش می کند به کمک "الکساندرا" فیلمیبسازد با دوست دختر سابق خود که دختر...
زنی پس از اقدام به خودکشی در بیمارستان بستری می شود.او فرار کرده و در خیابانها سرگردان می شود.او وارد باری شده و با مردی اسرارآمیز که به نظر می رسد پلیسی خجالی باشد آشنا می شود.او صبح روز بعد در حالی از خواب بیدار می شود که هیچ خاطره ای از شب گذشته...
پسر مالک یکی از بزرگترین کارخانه های پنیر ایتالیا ربوده می شود اما در حالیکه کارخانه در آستانه ورشکستگی قرار دارد،مالک آن از پولهای سرقت می خواهد برای نجات کارخانه اش استفاده کند...
یک خشکسالی مرگبار در سال 1942،خسارات شدیدی به استان هنان در مرکز چین و در طول جنگ با ژاپن وارد می کند و...
داستان چند روز پس از پایان جنگ آغاز می شود.گروهی سرباز که وظیفه پاکسازیمیدانهای مین را بر عهده دارند مردی را که در زیرزمین یک کارخانه مبحوس استپیدا می کنند.مرد اسرارآمیز می گوید احساس سرما نمی کند،گرسنه اش نمی شود وتنها درخواست سیگار می کند.وقتی...
مهندس راه آهن "آندرا مارکوچی" به مدت سی سال است که با دوست و همکارش "جیجی لیورانی" کار کرده و از کار خود راضی بوده و احساس غرور می کند.او به همراه دوستانش پس از کار به باری که متعلق به یکی از کارگران سابق راه آهن است رفته و خوش می گذراند.او ازدواج کرده...
هیزل فلگ" اخباری دریافت می کند مبنی بر اینکه خبر مرگ او بر اثر مسمویت رادیوم یک تشخیص اشتباه بوده است.او خوشحال است چون با پولی که کارخانه در اختیارش قرار داده به نیویورک سفر می کند.اما با پیدا شدن خبرنگاری با نام "والی کوک" رویاهای او رنگ می بازند و...