آرتور هیلر (به انگلیسی: Arthur Hiller) (زادهٔ ۲۲ نوامبر ۱۹۲۳) کارگردان کانادایی است
بیش از ۳۳ فیلم بلند را در طول ۵۰ سال کار حرفهای خود کارگردانی کرده است. او کار خود را از کارگردانی تلویزیون در کانادا آغاز کرد و سپس در آمریکا هم به فعالیت خود ادامه داد. در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ بیشتر کارهای او، طنز بود. البته او فیلمهای درام و عاشقانه نیز ساخت که برخی از آنها جایزه گرفت برای نمونه فیلم داستان عشق او نامزد هفت اسکار شد.
یک ویراستار کتاب احمق در قطاری که از لس آنجلس به سمت شیکاگو می رود تصور می کند مردی را دیده که به قتل رسیده و از قطار به بیرون پرتاب شده است.وقتی هیچکس حرفهای او را باور نمی کند او تصمیم می گیرد خود دست به تحقیق بزند اما اینکارش باعث می شود قاتل متوجه...
آرتور گلدمن یک تاجر ثروتمند، در یک ساختمان مجلل در منهتن نیویورک زندگی می کند. او دستیارش چارلی را بیشتر اوقات با دیدگاهش نسبت به زندگی دست می اندازد. اما یک روز ماموران سرویس مخفی به خانه او آمده و به جرم جنایت جنگی او را دستگیر می کنند و...
"دون کیشوت" نجیب زاده ای دیوانه و سالخورده است که خانواده مورد احترام خود را با ماجراجویی های خود خجالت زده کرده است و...
"هربرت باک" رئیس یکی از بخشهای یک بیمارستان بزرگ است.همسرش او را ترک کرده و هر دو فرزندش او را طرد کرده اند.وقتی بیماران از درمان اشتباهی که بیمارستان به آنها می دهد می میرند او به فکر خودکشی می افتد اما...
سه داستان مجزا که به مشکلات روابط دوستانه می پردازند. هر داستان در سوئیت شماره 719 هتل پلازا نیویورک اتفاق می افتند...
داستان فیلم در مورد جو و همسرش و فرزندانشان است که به همراه سگ وفادارشان در یک شهر کوچک و آرام زندگی می کنند...
"اولیور برت چهارم" داشنجو حقوق دانشگاه هاوارد و "جنیفر کاویلری" دانشجوی موسیقی نسبت به هم احساساتی پیدا می کنند که نمی توانند آنرا انکار کنند و عشقی که نمی توانند نادیدیه بگیرند
یک اسیر جنگی کانادایی توسط گروهی ویژه از ارتش بریتانیا که از آلمانهایی که برای هدایت حمله ای به یک مرکز سوختی نازیها در لیبی طراحی شده نجات داده می شود و...
فیلم درباره همسر بانکداری است که از بانک او شصت هزار دلار سرقت می کند...
جنگ جهانى دوم. »چارلى مديسن« (گارنر)، ناخدا سوم امريكايى كه در انگلستان زندگى آرامى را مىگذارند، با بيوهى انگليسى جوانى به نام »اميلى« (اندروز) آشنا مىشود و با او قرار ازدواج مىگذارد. اما او را به مأموريت خطرناكى مىفرستند به اين اميد كه...