کاران جوهر (انگلیسی: Karan Johar؛ زادهٔ ۲۵ مهٔ ۱۹۷۲(1972-05-25)) هنرپیشه، کارگردان، فیلمنامهنویس، و تهیهکننده اهل هند است. وی از سال ۱۹۹۵ میلادی فعالیت هنری خود را آغاز کرد.
کاران جوهر کار خود را با نویسندگی و کارگردانی فیلم "داره یه اتفاقایی میفته" آغاز کرد.این فیلم با حضور زوج مشهور "شاهرخ خان و کاجول" بسیار موفق ظاهر شد و توانست جوایز متعددی برای کاران به ارمغان آورد. پس از آن نیز وی با فیلم های دیگری نظیر "من خان هستم" توانست جوایز معتبر سینمای هند نظیر جوایز فیلمفیر را از آن خود کند. وی علاوه بر کارگردانی،نویسندگی،تهیه کنندگی و بازیگری در سینما ،تاک شوی معروف "قهوه ای با کاران"را در تلویزیون اجرا میکند که از سال دو هزار و چهار تا دو هزار و چهارده ،چهار فصل از آن بر روی آنتن رفته است.این برنامه گفتگوی کاران با بازیگران مشهور (سلبریتی) بالیوود است.
یک پسر پنجابی و یک دختر بنگالی با هم اشنا میشوند و عاشق میشوند ولی تصمیم میگیرند که قبل از ازدواج برای مدت سه ماه پیش خانواده های دیگری زندگی کنند و اینجا ماجراهای جالبی پیش می اید و...
زنی که پس از جدایی اخیرش هنوز وضعیت روحی مناسبی ندارد وارد رابطه ای عاشقانه با مرد دیگری می شود که خیلی در رابطهشان جدی است...
"دین" بازنشسته شده و به شدت بیمار است.چند دانشجو از سال آخر فعالیت او در کالج نزدش می آیند.بوسیله فلشبک آنها اتفاقات انتخاب دانشجوی سال که به زندگی آنها جهت داد را به یاد می آورند و...
"رضوان خان" مسلمانی اهل هندوستان است که دچار بیماری اوتیسم است.او با مادری مجرد به نام "مندیرا" در سانفرانسیکو ازدواج می کند.پس از واقعه یازده سپتامبر مقامات شهر معلولیت او را مشکوک تلقی کرده و او را دستگیر می کنند.پس از دستگیری او با روانشناسی آشنا...
دو در آمریکا زندگی کرده و یک بازیکن فوتبال است.او با ریا که مدل یک مجله است ازدواج کرده است.بر اثر یک اتفاق پاهای دو شکسته و او وابسته به همسرش می شود.او همه زمان خود را در خانه گذرانده و پس از مدتی مشکوک می شود که همسرش با مرد دیگری رابطه مخفیانه دارد...
"یاشواردان" به همراه همسرش "ناندینی" و دو پسرش "راهول" و "روهان" زندگی راحتی دارند.در حالیکه "راهول" فرزند واقعی شان نیست آنها با او مانند فرزند خود رفتار می کنند.وقتی پسرها بزرگ می شوند آنها تصمیم می گیرند همسر مناسبی برایشان پیدا کند و تصمیم می...
در دوران کالج "آنجلی عاشق بهترین دوستش "راهول" است اما چشمان او فقط "تینا" را می بیند.چند سال بعد که "تینا" از دنیا می رود "راهول" به همراه دختر هشت ساله اش تصمیم می گیرد به دیدار پدرش و "آنجلی" برود...