پیر پائولو پازولینی (به ایتالیایی: Pier Paolo Pasolini) (زاده ۵ مارس ۱۹۲۲ - درگذشته ۲ نوامبر ۱۹۷۵) شاعر، کارگردان، نویسندهٔ معاصر ایتالیایی بود. وی از برجستهترین هنرمندان و روشنفکران ایتالیا در قرن بیستم است.
پازولینی در ۱۹۲۲ در بولونیا به دنیا آمد. او از فیلمسازان نسل دوم سینمای بعد از جنگ ایتالیا است که علاوه بر فیلمسازی، در نوشتن رمان، شعر و نقدهای سینمایی و فرهنگی نیز دست داشته است.
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال ۱۹۴۴ میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با دختران همدیگر ازدواج نمایند.آنها با کمک افراد خود ۱۶ دختر و...
داستان اصلی فیلم درباره جوان بیگناهی به نام نورالدین (فرانکو مرلی) است که اسیر عشق کنیزی به نام زمرد (اینس پرلینی) میشود که ارباب اوست.پس از اشتباهات بسیار از جانب نورالدین زمرد فرار میکند و نورالدین در پی یافتن او راهی سفر میشود …
گروهی زائر در راه کنتر بری، وقت شان را با گفتن داستان هایی برای هم می گذرانند…
فیلم برداشتی از نه داستان مختلف کتابی به همین نام است."پازولینی" با استفاده از روشهای قدیمی خود کلیسا را هجو می کند و...
پایتخت یمن، شهر صنعا بخش مهمی از تاریخ را در درون دیوارهای خود پر از معماری و فرهنگ قرون وسطایی دارد. اما همان فرهنگی که در دهه 1960 پس از جنگ داخلی به وجود آمد، ناپدید شد...
فیلم دو داستان دراماتیک را روایت می کند.در گذشته ای نامشخص،شخصی که پدر خود را به قتل رسانده محکوم می شود توسط موجوداتی وحشی کشته شود.در داستان دوم،"جولین" پسر جوان یک کارخانه دار آلمانی به سمت مزرعه اش می رود تا در کنار خوکهایش بماند چون ارتباط با...
برای پس گرفتن سرزمینی که عمویش از پدرش دزدیده،"جیسون" باید پشم طلایی را از سرزمین بربرها بدست آورد،جائی "مادئا" عفریته ای قدرتمند زندگی می کند.او "جیسون" را دیده و از کمک برادرش استفاده می کند تا پشم طلایی را بدست آورد.او برادرش را به قتل رسانده و...
یک مهمان غریبه به دیدن خانواده ثروتمندی می رود.او خدمتکار آنها,پسرشان,مادر و دختر و در نهایت پدر خانواده را قبل از ترک خود اغوا می کند.بعد از رفتن او هیچ یک از آنها نمی توانند مانند سابق زندگی کنند.آن غریبه چه کسی بود؟آیا می تواند خدا باشد؟
در ایتالیای پیش از جنگ،زوجی جوان دارای یک فرزند پسر هستند.پدر که به پسر حسادت می کند او را به صحرا می برد تا به قتل برساند.او نجات یافته،نام "ادیپو" را بدست آورده و به عنوان پسر پادشاه و ملکه انتخاب می شود.روزی او مطلع می شود که قرار است پدرش را به قتل...
در جاده ای خالی،مردی سالخورده به همراه پسر خود راه می رود.آنها با کلاغی که می تواند صحبت کند برخورد می کنند.آنها تبدیل به راهب شده و برای موعظه گنجشکها و شاهینها فرستاده می شوند...