رومن ریمون پولانسکی (زاده ۱۸ اوت ۱۹۳۳ در پاریس) کارگردان، تهیهکننده، نویسنده و بازیگر فرانسوی لهستانی برندهٔ جایزهٔ اسکار است. او در لهستان، بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده آمریکا فیلم ساخته است و یکی از معدود «فیلمسازان حقیقتاً بینالمللی» محسوب میشود. فیلمهای پولانسکی الهامبخش کارگردانان مختلفی از جمله برادران کوئن، وس اندرسن، آتوم اگویان، دارن آرونوفسکی، پک چن-اوک، آبل فرارا و وس کریون بودهاند.
"پروفسور آبرونیسیوس" محقق سالخورده خفاشها به همراه دستیارش "آلفرد" به دهکده ای دورافتاده در ترانسیلوانیا می روند تا خوناشامها را پیدا کنند."الفرد" عاشق "سارا" دختر جوان صاحب مسافرخانه می شود.اما او مورد علاقه کنتی عجیب است که در قلعه ای تاریک خارج...
یک تبهکار مجروح به همراه همدست رو به مرگش در قلعه ای ساحلی پناه می گیرند.مالکان قلعه،مردی انگلیسی و همسر خود رای فرانسوی اش در ابتدا از میزبانی تبهکاران چندان راضی نمی شوند.اما به سرعت رابطه آنها به طرز عجیبی تغییر می کند و...
کارول (کاترين دنوو) زن جوان بلژيکي است، که در يک آرايشگاه کار ميکند. او از لحاظ روحي دختر آشفته و پريشان است و نسبت به مردان احساس بدي دارد. حتي با پسري که شديدا به او علاقه دارد، نميتواند ارتباط برقرار کند. او در لندن به همراه خواهرش هلن (ايوان...
کریستین زن جوان و زیبایی است که رانندگی اتومبیل همسر خود آندره را به عهده می گیرد.هنگامی که آندره از مهارتهای رانندگی او انتقاد می کند دانش آموزی با اتومبیل آنها برخورد می کند.آندره آن دانش آموز را سوار کرده و به او پیشنهاد می کند که در سفرشان آنها...
برده ای نحیف و کوچک اندام برای شاد کردن ارباب عظیم الجثه خود فلوت نواخته و طبل می کوبد. او مانند دیوانه ها بالا و پائین پریده و کارهای ارباب خود را انجام می دهد...
در نور ضعیف زمستان، یک عروسک ساز در مغازه خود مشغول بکار بوده و چراغ نفتی کوچک در پشت او روشن و کوهی از اعضای بدن عروسکها در اطراف او پخش است. صداهای دیگری نیز در محیط بگوش می رسد...
دو مرد از ساحل در حالیکه کمدی با خود حمل می کردند خارج می شوند.آنها وارد شهر می شوند اما متوجه می شوند نه تنها پیدا کردن محلی برای اقامت در حالیکه همراه چوبی خود را حمل می کنند بسیار سخت است،بلکه مردان و زنان از آنها دوری کرده و بدرفتاری می کنند...
مردی از راه پله های آپارتمان به فضای باز می رود، او لباس پوشیده و یک روسری دور گردن خود پیچیده است. او در مقابل یک پنجره ایستاده و زن جوانی را مشاهده می کند که در حال خشک کردن موهای خود است و...