آز برای یک کشاورز صدف کار می کند. صدف را از روی قلب می شناسد، صدها صدف را به راحتی باز می کند. در یکی از آنها، آز تصمیم می گیرد حلقه ای را پنهان کند تا از دوست دخترش جس بخواهد با او ازدواج کند. اما از او جواب مثبت نمی شنود.