اطرافیان صباحالدین اونو بعنوان یک آدم نحس میشناسند. وقتی صلاحالدین تصمیم میگیرد به محلهای که در آن زاده شده است برگردد، مردم به هول و ولا میافتند. بعد از بازگشتش به محله با دختری به اسم یاپراک آشنا میشود و باور میکند که دیگر شانسش...
حسن و دوستانش برای سرقت از یک قمارخانه، یک کلانتری قلّابی ساختند و در حالی که از یک طرف مشکلات مردم را حل میکردند، از طرف دیگر هم نقشهی سرقت از قمارخانه را میکشیدند ولی وقتی دولت دو کارآموز به کلانتری فرستاد، کارها حسابی از کنترل خارج شد…
"جوانا" در یک کمپانی بسته بندی مرغ حسابدار است.او با مردی ازدواج کرده که شغل ثابتی ندارد.ابتدا او درباره مردی که در روبروی او زندگی می کند کنجکاو شده و سپس عاشق او می شود.رابطه آنها به مرور محکمتر می شود و...
“زن”.کسی که سنگینی زندگی و محبت دو فرزند رو در قلب خود حمل میکند.داستان مادری که علیرغم فقر و مبارزه با زندگی میتونه بچه هاش رو بخندونه و خودش رو در مقابل سختی های زندگی سپر کنه تا بتونه مراقب بچه هاش باشه..
این فیلم داستان خانوادهی مرمر را نقل میکند که نسل اندر نسل به شغل قاتل اجازهای مشغول بودهاند. خانواده مرمر بخاطر این که هویتشان لو رفته است، مجبورند بصورت غیرقانونی زندگی کنند و هر کدام از اعضای خانواده با مشکلات درونی خود دست و پنجه نرم...
این فیلم داستان خانوادهای را نقل میکند که اعضای آن متشکل از قاتلهای اجارهای هستند و برای یک سازمان تروریستی در سطح جهانی کار میکنند ولی در نتیجهی یک سری اشتباهاتی که انجام میدهند لو میروند و دیگر چارهای جز فرار از سازمان تروریستی...
احمد که بخاطر حاجی اوفلو هم اعتبار و هم پولش رو از دست داده بود، دوباره دنبال راههای رئیس شدن میگشت که در همان زمان پیمانکار ثروتمندی به اسم ادریس، نور را برای پسرش شعبان خواستگاری کرد و احمد هم برای نجات خودش فورا قبول کرد. قدیر و اوفلو وقتی از...
ین فیلم ماجراهای خندهداری که بین کاندیدهای ریاست یک باشگاه فوتبال محلی به اسم دوعاناسپورت شکل میگیرد را به تصویر میکشد…
داستان سريال مربوط به بيست و دو ساله پيش است. چند نفر زورگو يه خانواده را مجبور به کارهاي اجباري ميکنن مثل ازدواج هاي اجباري هوليا (دختر علي حکمت) و فراري دادن داماد در شب عروسي و … بعد از يک سال مادر هوليا متوجه رابطه مخفي دخترش ميشه و بعد هم علي...
یک شگفتی بزرگ در انتظار معلمی است که به زادگاهش فرستاده میشود؛ جایی که مثل کف دستش میشناسد. روستایی که به آن میرود، در هیچ نقشهای ثبت نشده است.