لیلا ، دانشجوی دانشگاه ، توانایی پنهانی برای دیدن گذشته را کشف می کند. وقتی استادی او را برای انجام برخی آزمایش های روانشناسی استخدام می کند ، هدف قاتل زنی می شود که در آن می بیند ...
داستان فیلم در نیوزیلند اتفاق می افتد و قصه خانواده "هکه" را روایت می کند."جیک" مردی خشن است که مدام همسر خود را در حال مستی کتک می زند اما او را دوست دارد.فیلم دوره ای چند هفته ای از زندگی خانواده و رفتار خشونت بار او و تاثیرش بر خانواده اش را تعقیب می...
"دریل" مردی با اخلاق بچه گانه است که نبوغ عجیبی در اختراع وسایل از مواد دور ریختنی دارد.وقتی او موفق به ساخت یک لباس ضد گلوله می شود،تصمیم می گیرد از قابلیتهایش برای تبدیل شدن به یک ابرقهرمان استفاده کند...
لایتنینگ جک کین یک قانون شکن استرالیایی در غرب وحشی است. در طی یک سرقت بانکی بانک او بی صدا بن دویل را به عنوان گروگان برمی دارد. این دو با جک به بن آموختند که چگونه ... دوستان خوبی می شوند....
گروهي از اوباش، زوج جواني را در شب ازدواج شان به شکلي فجيع مي کشند. آن چه مي گذرد چنان هولناک است که روح مرد (لي) نمي تواند آرامش يابد. پس در سالگرد اين حادثه در قالب اوليه اش هم راه کلاغي که راهنما و فرشته ي نگهبان او است، باز مي گردد تا انتقام بگيرد.
فِرِش یک پسربچه 12 ساله می باشد که کارش فروش مواد مخدر است. فِرِش در یک مجتمع مسکونی شلوغ در کنار عمه و پسر عموهایش زندگی می کند. پدر او تبدیل به یک فرد بیکار و بی مصرف خیابانی شده، اما هنوز هم گاهی اوقات به بهانه بازی کردن شطرنج با فِرِش ملاقات می...
وقتی همسر روث متیو بر اثر سقوط در محل حفاری باستان شناسی کشته می شود، دخترش سالی با مرگ پدرش به شیوه عجیبی برخورد می کند. در حالیکه وضعیت او رو به وخامت می رود، روث او را نزد جیک، متخصص کودکان می برد و...
"آنا" تیرانداز یک سیرک بزرگ در مادرید است. "مارکوس" خبرنگاری است که گزارش یکشنبه خود را آماده می کند. "مارکوس" با "آنا" مصاحبه کرده و "آنا" او را به صرف شام با گروهش دعوت می کند و...
چهار دوست که در راه رفتن به یک مسابقه بوکس هستند در ترافیک سنگین گرفتار می شوند.زمانی که آنها در حال رانندگی برای پیدا کردن راه فراری از ترافیک هستند،شاهد قتل وحشیانه ای می شوند.قاتل که نمی خواهد شاهدی باقی بماند تلاش می کند آنها را به قتل برساند...
دهه ي ۱۹۶۰، محله ي ايتاليايي نشين در منطقه ي برانکس نيويورک. پسر بچه اي به نام «کالوجرو» (کاپرا) هم راه با خانواده اش در همسايگي نوشگاهي زندگي مي کند که پاتوق «ساني» (پالمينتري) و دارو دسته ي مافيايي اش است؛ همان جايي که «لورنزو» (دنيرو)، پدر...