چارلز میدلتون (انگلیسی: Charles Middleton؛ ۳ اکتبر ۱۸۷۴(1874-10-03) – ۲۲ آوریل ۱۹۴۹(1949-04-22)) یک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا بود.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به سوپ مرغابی، زحمت را کم کن، بیوهانکز، فلش گوردون اشاره کرد.
"جیم" و "موریل" در آپارتمانی کوچک در نیویورک زندگی می کنند.آنها تصمیم می گیرند به حومه شهر نقل مکان کرده و خانه ای برای خود خریده و در آن زندگی کنند اما همه چیز به همین راحتی نیست...
هنگامی که دو هنگ سوار آمریکایی که یک محموله طلا را حمل میکردند به قتل رسیدند , تلاش بازرس اطلاعات ارتش ایالاتمتحده , " جان هون " برای پیدا کردن قاتلان ادامه داد . ,
در دوران جنگ داخلی آمریکا،کاپیتان "کری بردفورد" از زندان بدنام متفقین می گریزد.او به همراه مردانش به ویرجینا،جائی که قرار است پنج میلیون دلار به متفقین اهدا شود می روند.جنگ به خوبی برای متفقین پیش نرفته و آن پول می تواند تنیجه جنگ را به نفع آنها...
قلب اولیور پس از اینکه متوجه می شود ژرژت، دختری که عاشق اوست با مردی دیگر ازدواج کرده می شکند. برای فراموش کردن او، به همراه استنلی به ارتش می پیوندد و...
ایالت میزورى ، نیمه ى دوم قرن نوزدهم . « جسى » ( پاور ) و « فرانک » ( فاندا ) در مزرعه اى همراه با مادرشان زندگى آرامى دارند. با ورود راه آهن و خرید زمینها و مزارع توسط دست اندرکاران احداث خط آهن ، مادر خانواده ( دارول ) به دلیل مخالفت با فروش مزرعه به...
وقتی یک اشعه مرگبار با زمین اصابت می کند،"فلش" و دوستانش به فضا بازمی گردند تا با "مینگ" بی رحم و متحد او "ملکه مریخ" مبارزه کنند...
"اتربوری داد" متخصص راندمانی است که باور دارد همه چیز با ریاضیات قابل حل هستند.او به هالیوود فرستاده می شود تا در مورد سرمایه گذاری بر روی یک استدیو فیلسازی تحقیق کند.او به سرعت متوجه می شود که همه چیز با محاسباتش بر روی کاغذ هماهنگ نیست و...
داستان کشاورزی در چین،داستان تواضع و شجاعت.پدر "وانگ لانگ" به او برده ای آزاد به عنوان همسر می دهد.با تلاش زیاد و صرفه جویی آنها موفق می شوند اموال خود را گسترش دهند.اما پس از مدتی قحطی آنها را مجبور می کند زمینهای خود را ترک کرده و به شهر بروند...
« گیلورد راوینال » ( جونز ) قمارباز حرفه اى و « ماگنولیا هاکس » ( دان ) ، دختر ناخداى قایق نمایشه اى رودخانه ى میسى سیپى – « اندى هاکس » ( وینینگر) – به هم دل مىبازند.
"استن" و "اولیور" فروشنده های دوره گرد به منزل خانم "پیر گوستاو" می روند.او که از اهمال همسر خود ناراحت است آنها را قانع می کند محبت او را با تحریک حسادتش بازگردانند...