دنیس لی هاپر (به انگلیسی: Dennis Lee Hopper) (زاده ۱۶ مه ۱۹۳۵ - درگذشته ۲۹ مه ۲۰۱۰) بازیگر، فیلمنامهنویس، کارگردان، عکاس و نقاش آمریکایی بود.
او در شهر داج سیتی در ایالت تگزاس آمریکا به دنیا آمد. از همان سنین نوجوانی با شرکت در سریالهای تلویزیونی نظیر پزشک (۱۹۵۴)، شاین (۱۹۵۵) و شوگرفوت (۱۹۵۷) وارد عرصه بازیگری شد. نخستین بار در سینما در وسترن کلاسیک نیکلاس ری به نام جانی گیتار (۱۹۵۴) به ایفای نقش پرداخت و پس از آن در فیلم دیگری از این کارگردان، شورش بیدلیل (۱۹۵۵) در کنار جیمز دین و ناتالی وود به ایفای نقش پرداخت.
یک پلیس باید جلوی انفجار یک اتوبوس شهری را بگیرد. اتوبوسی که اگر سرعتش از ۵۰ مایل در ساعت پایینتر بیاید، بمبی که در آن جاسازی شده منفجر خواهد شد.
«کلرنس وورلي» (اسليتر)، فروشنده ي خير اما بي قابليت با دختر مليحي به نام «آلاباما» (آرکت) آشنا و دل باخته اش مي شود. حتي وقتي «کلرنس» مي فهمد که «آلاباما» در واقع از رئيسش پول گرفته تا با او رابطه برقرار کند، باز هم از عشق و علاقه اش به او کاسته نمي...
یک جفت آدمکش قاتل ، پلیس و اوباش را به دست می آورند تا جایزه بزرگ را کسب کنند....
هنگامی که کوشش «مایکل» (کیج) برای یافتن کار در ایالت وایومینگ به جایی نمی رسد، تنها و بی پول به شهر کوچک «رد راک» می رود. در آن جا گرداننده ی یک کافه (والش) او را با آدم کشی حرفه ای به نام «لایل» اشتباه می گیرد و به او پنج هزار دلار برای کشتن همسرش...
داستان فیلم درباره دو برادر به اسم های ماریو ماریو و لویجی ماریو است که وارد یک دنیای متفاوت و مخفی به اسم "دينوهاتان" می شوند که در آنجا بایستی با موجودات اهریمنی مبارزه کنند تا یک پرنسس را نجات دهند .
نبراسکا، اواخر دهه ی 1960. ماجراهای رابطه ی پرتنش دو برادر؛ یکی «کلانتر جو رابرتس» (مورس) و دیگری، «فرانک» (مورتنسن)، جوانی که از ویتنام بازگشته و نمی تواند در جایی مستقر شود. سرانجام «جو» ناچار به تعقیب «فرانک» می شود که صاحب یک نوشگاه را به قتل...
در دهه 1950 در یک شهر کوچک جورجیا، صاحب مغازه متعصب پاریس تروت، یک دختر جوان سیاه پوست را می کشد، وقتی برادرش از پرداخت بدهی هایش امتناع می کند.
در سال 1989،"جان باکنر" مامور اسکورت "هیو واکر" به درون زندان می شود.پس از اینکه "واکر" او را به قطار منتقل می کند،درگیر زوجی پناهنده می شود.این دو مرد که به نظر می رسد هیچ نقطه مشترکی با هم ندارند اینک با هم فراری می شوند و...
"آن بنتون" شاهد قتلی به دست مافیا می شود.او برای نجات زندگی خود از شهری به شهر دیگر فرار کرده و به طور مداوم هویت خود را تغییر می دهد اما نمی تواند "میلو" رئیس قاتلان را از ذهن خود بیرون کند...
در سال 1955، فلوریدا، یک دامپزشک کره ای دچار مشکل شد و در یک زندان بهداشت روانی "حداکثر امنیت" زندانی شد، جایی که با بیماران بدرفتاری می کنند.