ماریو Mario (ژاپنی: マリオ, هپبورن: Mario؟) یک شخصیت داستانی از مجموعه بازیهای ویدئویی سوپر ماریو که توسط طراح بازیهای ویدئویی شرکت نینتندو، شیگرو میاموتو خلق شدهاست. ماریو به عنوان شخصیت اصلی، نماد، سمبل شانسبیار این مجموعه بازی به شمار میرود که از زمان خلقش، در بیش از ۲۰۰ بازی ویدئویی حضور پیدا کرده است. ماریو یک لولهکش ایتالیایی کوتاه قد و چاق است که در سرزمین ساختگی پادشاهی قارچ به ماجراجویی میپردازد، و اغلب به دنبال راهی برای نجات پرنسس پیچ دزدیده شده از دست ضدقهرمان اصلی این سری، باوزر است. او برای اولین بار با نام جامپمن در بازی دانکی کنگ در سال ۱۹۸۱ ظاهر شد. ماریو نامآورترین شخصیت در تاریخ بازیهای ویدئویی است.
داستان فیلم درباره نقش یک سفید پوست برای آلوده کردن منابع آب آمریکا با سمی است که برای سفید پوستان بدون ضرر اما برای سیاه پوستان کشنده است.تنها مانع سد راه این نقشه خطرناک سه مبارز هنرهای رزمی است...
پلیس خودکشی ظاهری دختر نوجوان را بررسی می کند و اطلاعات مربوط به یک راکت فاحش نوجوان را می یابد. آنها برای شکار یک قاتل سوار موتور سیکلت می روند...
کریستین عاشق یک زن می شود، مدتی باهم هستند و تصمیم به ازدواج می گیرند. زمان کمی سپری می شود و آن ها متوجه یک جسد و اتفاقات عجیبی در خانه خود می شوند…
فیلم داستان آنارشیستهایی است که در دهه 1920 به کارگران مزرعه کمک کردند تا در اعتراضی علیه روسای خود در ازای دریافت حقوق و مزایای بیشتر شرکت کنند...
دو مرد خوب،یک کشتی گیر و یک فروشنده بستنی توسط گنگستری مهم به اشتباه قاتلانی خطرناک معرفی می شوند و...
یکی از قربانیان قتلهای سریالی، یک بازرس پلیس سان فرانسیسکو است. همکار او به همراه یک پلیس دیگر در این مورد تحقیق می کنند و...
وکیل "استفن بلوم"، متخصص در طلاق، پس از به پایان رسیدن زندگی مشترکش، هنوز عاشق همسر سابقش بوده و در یک تضاد گرفتار می شود...
زنی به همراه پدر و مادر همسرش و سه پسر خود در زیرزمین آپارتمانی در میلان زندگی خسته کننده ای را سپری می کند. اما وقتی متوجه می شود مبتلا به سل است، زندگی اش تغییر کرده و به بیمارستانی در آلپ فرستاده می شود و...
این یک فیلم رفیق با اراذل و اوباش کوچک (ویکتور لوبیانکو) است که در حین زندان با یک گانگستر مشهور (لی وان کلیف) ملاقات می کند. تیم این جفت ارز برای تلاش برای برپایی زندان تلاش کردند......
يک زن و شوهر جوان براي خوردن شام به رستوران مي روند ، قافل از اينکه اين رستوران خالي ازسکنه هست و توسط 3 زن که گوشت انسان ميخورند گردانده مي شود و .....