ملوین ادوارد هسلبرگ انگلیسی: Melvyn Edouard Hesselberg با نام هنری ملوین داگلاس (انگلیسی: Melvyn Douglas ؛ زاده ۵ آوریل ۱۹۰۱ - درگذشته ۴ اوت ۱۹۸۱) یک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا بود. وی بین سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۸۱ میلادی فعالیت میکرد.
"سوزان" با اصابت گلوله ای به نزدیکی قلبش به بیمارستان منتقل می شود."ماریان" به پلیس می گوید که وقتی "سوزان" تصمیم به کنار گذاشتن خوانندگی گرفته به او شلیک کرده است."ماریان" و "لوک" او را هنگامی که یک بازنده بود پیدا کرده بودند و...
"جیم" و "موریل" در آپارتمانی کوچک در نیویورک زندگی می کنند.آنها تصمیم می گیرند به حومه شهر نقل مکان کرده و خانه ای برای خود خریده و در آن زندگی کنند اما همه چیز به همین راحتی نیست...
"لوتی کمرون" با گله داری از نیومکزیکو به نام "جیمز بی" ازدواج می کند.پس از وارد شدن به شهر او متوجه می شود که همسرش در نظر اهالی مرد ستمگری است که مردم را از زمینهای دولتی بیرون کرده تا برای چرای گله های خود استفاده کند.او تلاش می کند با اعتقادات همسر...
« جیل » ( اوبرون ) و « لرى بیکر » ( داگلاس ) زوج ظاهرا خوشبختى هستند که شش سال است با هم زندگى مىکنند. اما « جیل » در گفت و گو با یک روانکاو در مىیابد که سکسکه هاى مزاحمش دلیل روانى دارند و او ناخودآگاه ، از زندگى زناشویىاش راضى نیست… Ozviyat
"آنا هولم" یک اخاذ است که زخم وحشتناکی بر روی صورتش دارد که همه کسانی را که می شناسد از او دور می کند.وقتی یک جراح پلاستیک عملی برای بهبود صورت او انجام می دهد؛"آنا" بین امید برای آغاز یک زندگی جدید و بازگشت به گذشته تاریکش گرفتار می شود و...
« نينوچكا » ( گاربو ) مأمور سختگير و متعصب حزبى از شوروى به پاريس مىآيد تا سه فرستادهى خاطى قبلى دولت را به وطن بازگرداند. او در برخورد با « كنت لئون دولگا » ( داگلاس ) ، براى نخستين بار لذت دلباختگى و زن بودن را تجربه مىكند.
زوجی به تعطیلاتی به صورت جدا از هم می روند.اما زن عاشق مرد دیگری می شود و...
وقتی یک شوخی ساده بر روی عرشه کشتی به خوبی پیش نمی رود،"هاروی چین" به داخل آب افتاده و در آستانه غرق شدن قرار می گیرد.خوشبختانه او توسط یک قایق ماهیگری از آب بیرون آورده می شود.او تلاش می کند به آنها پیشنهاد جایزه برای بازگرداندنش بکند اما هیچ یک از...
نویسنده یک کتاب پرفروش بحث برانگیز سعی می کند وضعیت مشهور خود را از همسایگان شهر کوچک استانی خود پنهان کند، که اگر می دانستند رسوا می شدند.
هنگامی که روستاییان از Klineschloss آغاز به مردن از دست دادن خون، پدران شهر مظنون به تجدید حیات خون آشام. در حالی که بازرس پلیس کارل تردید، دانشمند دکتر فون نیمان به دنبال تحقیق و بررسی هستند...