"کوپفرکینگل" از کار خود در کوره های جسدسوزی در چکاسلواکی لذت می برد.او خواندن کتابهای تبتی در مورد مرگ را دوست داشته و از باوری که سوزاندن جسد می تواند عذاب را تسکین دهد حمایت می کند.او را "رنکه" که در جنگ جهانی اول برای اتریش جنگیده برخورد می کند و...
داستان در مورد سه یتیم است که خانواده خود را در جنگ از دست داده اند. در حالیکه آندره و یوریک و بانو مارتا انسانهایی بالغ هستند، اما مانند کودکان رفتارهای احمقانه ای از خود نشان می دهند و...