راک هادسن (به انگلیسی: Rock Hudson) یکی از چهرههای محبوب بازیگری در هالیوود در دههٔ پنجاه و شصت بود.
متولد ایلینوی بود ولی سپس به کالیفرنیا رفت و شروع کرد به پرورش دادن خود به عنوان یک بازیگر و اسمش را از رُی فیتزجرالد به راک هادسن عوض کرد تا نه فقط آسان تر باشد بلکه مردانه تر هم به گوش بخورد. بالاخره با نقش کوتاهی در «اسکادران جنگنده» در سال ۱۹۴۸ دوره فعالیت سی سالهاش را آغاز کرد. در ۱۹۵۴ با بازی در «وسواس باشکوه» به اوج محبوبیت رسید و اندکی بعد در «غول» در برابر جیمز دین و الیزابت تیلور ظاهر شد و نامزد دریافت اسکار شد. هادسن در سال ۱۹۵۵ به سیاق اغلب مردان گی که چهرهای عمومی داشتند ازدواج کرد، ولی بعدها نزدیکانش افشا کردند که ازدواج کاملاً برای حفظ ظاهر بوده است. برخلاف نقش هایی که اغلب بازی میکرد، درکش از عشق چنان که خودش میگوید بسیار گسترده بود و برایش رابطهٔ رمانتیک معنا نداشت. همین بی ربطی زندگی راک هادسن به شخصیت صحنهای اش در فیلم هایی متجلی میشود که او با «دوریس دی» بازی کرد، فیلم هایی که او را بدل به نمونهٔ مثالی یک «مرد جذاب برای زنان» کرد. در دههٔ هفتاد تغییر مسیر داد و به تلویزیون روی آورد و در سریال هایی همچون «مک میلان و همسرش» و «داینستی» ظاهر شد. «سفیر» در سال ۱۹۸۴ آخرین فیلم از ۷۰ فیلمی بود که او در آن در سراسر دوره سی سالهٔ حضورش در سینما بازی کرد.
"جیمز فردی" فرمانده نیروی دریایی آمریکا دستورات جدید دریافت می کند:با همراهی "دیوید جونز" یک شهروند بریتانیایی،کاپیتان "آندرس" تفنگداری سرسخت و گروهش،"بوریس واسیلوف" متحدی روسی و خدمه زیر دریایی اتمی به قطب شمال رفته و کارکنان یک ایستگاه هواشناسی...
یک اسیر جنگی کانادایی توسط گروهی ویژه از ارتش بریتانیا که از آلمانهایی که برای هدایت حمله ای به یک مرکز سوختی نازیها در لیبی طراحی شده نجات داده می شود و...
"آرتور همیلتون" بانکداری میانسال پس از تماس دوست قدیمی اش "چارلی" فرصت این را بدست می آورد که یک زندگی جدید را آغاز کند.تنها مشکل این است که "چارلی" باید مرده باشد.او در نهایت به شرکتی معرفی می شود که مرگ انسانها را جعل کرده و یک زندگی کاملا جدید برای...
دکتر "بارتولومیو اسنو" که یک روانپزشک است مردی با مشکلات احساسی را معالجه می کند.اما آشکار می شود که او دانشمندی با استعداد است که تحت تعقیب چندین قدرت خارجی و ماموران آنها است."اسنو" عاشق زنی مرموز می شود و...
"مایکل بولارد" با "پاول چادویک" در دادگاه پاریس آشنا می شود.برای برنده شدن در پروند "چادویک" سعی می کند توجه قاضی زن پرونده را جلب کند و...
"کارتر هریسون" سیاستمداری است که در لندن با "تونی" ملاقات می کند.آنها با هم ازدواج می کنند اما متوجه می شوند که هیچ تفاهمی با هم ندارند.آنها به سرعت از هم جدا شده و...
یک مرد متوهم معتقد است که بزودی میمیرد بنابراین نقشه هایی برای همسرش میکشد، اما غافل از اینکه همسرش از موضوع خبردار می شود و سوء تفاهم به وجود می آید…
"راجر ویلوبی" به نظر می رسد در رشته ماهیگیری بسیار حرفه ای است.او کتابهایی در اینباره می نویسد و مشتریانش او را بسیار دوست دارند.تنها یک مشکل وجود دارد:او در زندگی اش هیچوقت ماهیگیری نکرده است.وقتی صاحب فروشگاه او را وارد یک مسابقه ماهیگیری می کند...
"کلنل جیم کالدویل" به عنوان فرمانده هواپیمای بی-52 در دوران جنگ سرد منصوب می شود.او به همراه اعضای تیمش باید ماموریتی خسته کننده که فرمانده سابق در آن شکست خورد را انجام دهند...
"جری وبستر" و "کارول تمپلتون" هر دو در حرفه تبلیغات اما برای آژانسهای متفاوت کار می کنند."کارول" که از استفاده الکل و زنان برای قرارداد بستن "جری" به ستوه آمده تلاش می کند او را از حرفه خود بیرون کند...