هازال که پزشک یک کلینیک است، مدام خواب مادرش که پنج سال پیش مُرد را میبیند. مادرش در خوابهای وی بسیار بد و ترسناک است. هازال کم کم در خانهاش هم علامتهایی میبیند و صداهایی میشنود که نمیتواند برایشان معنایی بیابید. این شرایط وضع روحی او را...
خانواده ییلماز که در گذشته ثروتمند بودهاند، به دلیل مشکلات مالیای که دارند، مجبور میشوند به خانهی مامانبزرگ سعادت اسبابکشی کنند. در آنجا متوجه رفتارهای عجیب خدمتکار خانه میشوند و هر یک از اعضای خانواده به نحوی اتفاقات ترسناکی را...