گونی باستانشناس بعد از اینکه میفهمه پدرش صالح قراره تو یه محوطه تاریخی هتل بسازه به سمت صالحکوی راه میفته. گونی بعد از اینکه کارهای توقف ساخت هتل رو شروع میکنه، توی روستا با دریا آشنا میشه که مثل خودش در زمینهی مخالفت با ساخت هتل فعاله. صالح،...
“صنم” هر صبح بعد چند ساعت کار در مغازه پدرش کل روز رو با کتاب خواندن و خیالبافی سپری میکنه و از زندگیش بیش از اندازه راضی هست ولی تا زمانی که پدر مادرش گفتند اگه شوهر مناسب برای خودش پیدا نکنه به زور شوهرش میدن.. “صنم” هم میره محل کار خواهرش و شروع...