ویلم دفو (به انگلیسی: Willem Dafoe) (زادۀ ۲۲ ژوئیه ۱۹۵۵) هنرپیشه، صداپیشه و مدل آمریکایی است.
دفو تا کنون دو بار نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلمهای جوخه (۱۹۸۶) و سایه خونآشام (۲۰۰۰) شده است.
دفو در اپلتون، ویسکانسین به دنیا آمد. وی یکی از هفت فرزند خانواده بود. دفو در سال ۲۰۰۹ گفت که به یاد میآورد: «پنج خواهرم من را بزرگ کردند چون پدرم جراح بود و مادرم پرستار و من هیچکدام از آنها را زیاد نمیدیدم.» در دبیرستان ویلم لقب او شد. اجداد پدری او فرانسوی-کانادایی، سوئیسی و انگلیسی و اجداد مادری وی آلمانی، ایرلندی و اسکاتلندی هستند. او یکبار از دبیرستان به خاطر ساختن یک فیلم پورنوگرافی اخراج شد.
جايي ميان کارولايناي شمالي و جنوبي. «سيلر ريپلي» (کيج) جلوي چشم هاي محبوبه اش، «لولا» (درن)، مردي را که با چاقو به او حمله کرده، مي کشد و به زندان مي افتد. اما بيست و دو ماه و هجده روز بعد که آزاد مي شود «لولا» با اين که مادرش «ماري يتا» (لد) ملاقات آن...
فیلم داستان واقعیِ یک قهرمان سابق بوکس المپیک را روایت میکند که در خلال جنگ جهانی دوم زندانی شده و به اردوگاه آشویتس برده می شود. در آنجا او را مجبور میکنند برای سرگرمی اسیرکنندگان مبارزه کند و اگر از این کار امتناع کند زنده نخواهد ماند...
دو مامور اف بی آی برای تحقیق در مورد قتل سه فعال مدنی در دهه شصت فرستاده می شوند.این تحقیقات آنها را به شهری جنوبی هدایت می کند که مردم آنها به سیاه و سفید جدا شده اند ...
داستان فیلم در مورد دو فرد که کارشان این است که لباس های پلیس نظامی ایالات متحده را بسازند...
داستان زندگی عیسی مسیح و سفر او در زندگی و وسوسه هایی که او مانند همه انسانها با آنها روبرو می شود و آخرین وسوسه او...
مستندی در مورد نامه هایی که توسط سربازان، ملوانان، تفنگداران و خلبانان آمریکایی در جنگ ویتنام به خانواده ها و دوستانشان نوشته شده بود...
ماجراهاي تعدادي از جوانان آمريکايي در جريان جنگ ويتنام طي اواخر ۱۹۶۷ و اوايل ۱۹۶۸.
مأمور مخفي، «ريچارد چنس» (پيترسن) سوگند مي خورد تا انتقام همکارش، «هارت» (گرين) را بگيرد که در آخرين روزهاي خدمتش، پيش از بازنشستگي، در جريان پي گيري پرونده ي باند جعل اسکناس هاي بيست دلاري به سرکردگي نقاشي به نام «اريک مسترز» (دافو)، کشته شد.
یک خواننده سابق راک اند رول بهمراه یک جوان بی تجربه به شهری کوچک قدم میگذارند جائی که آدمکشان بیرحمی انتظار آنها را میکشند ...
«الن ایم» (لین)، ستاره ی موسیقی راک اندرول، برای اجرای کنسرتی به شهر زادگاهش بر می گردد. در حین اجرای کنسرت، یک گروه موتورسوار تبهکار «الن» را می ربایند و حالا از «تام کودی» (پار)، محبوب قدیمی «الن» درخواست کمک می شود.