جالیـبه دختری است که پسـری به نام نجـات عاشق او می شود . با هم قول و قرار میزارن که ازدواج کنن . نجات به امید آنکه جالیبه منتظر او می شود . برای تحصیل به فرانسه میرود . بعد از یکسال نجات به استانبول بازمیگردد . و جالیبه رو در لباس عروسی با یکی از پولدار...