آقای هیروگلیف از خواب بیدار می شود و در تعطیلات به سر کار می رود. او متوجه خطوط باستانی عجیبی می شود. او به کتابخانه ای می رود تا بفهمد که این حق التزام به چه معناست. اما او کتابی را پیدا می کند که توسط دخترش نوشته شده بود که اخیراً به طرز مشکوکی درگذشت.
همه امید زندگی مش حسن به تنها گاوی است که در طویله اش دارد و از وجود آن علاوه بر امرار معاش خانواده خود، افراد روستا را نیز بهرهمند میسازد. همه این مسائل باعث شده است که مش حسن دلبستگی خاصی به این گاو داشته باشد. اما روزی که مش حسن به شهر رفته، گاو...