فرانکو چیتی (انگلیسی: Franco Citti؛ زادهٔ ۲۳ آوریل ۱۹۳۵(۱۹۳۵-04-۲۳)-درگذشته ۱۴ ژانویه ۲۰۱۶) یک هنرپیشه اهل ایتالیا بود.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به روما، پدرخوانده، پدرخوانده: قسمت سوم، داستانهای عشقی هزار و یک شب، آکاتونه، ماما روما، دکامرون، حکایتهای کنتربری، ادیپ شهریار، راز، شهردار اشاره کرد.
اسب "الک" توسط صاحبان سابق عرب اش، در مراکش ربوده می شود. حال "الک" باید ماجراهایی را پشت سر بگذارد تا اسبش را از دست عربها نجات دهد...
دون گائتانو کشیشی است که بر گروهی از دموکراتهای مسیحی نظارات می کند. هدف او پاک کردن گذشته این اشخاص و نزدیکتر شدن به خدا است...
داستان اصلی فیلم درباره جوان بیگناهی به نام نورالدین (فرانکو مرلی) است که اسیر عشق کنیزی به نام زمرد (اینس پرلینی) میشود که ارباب اوست.پس از اشتباهات بسیار از جانب نورالدین زمرد فرار میکند و نورالدین در پی یافتن او راهی سفر میشود …
فیلم برداشتی از نه داستان مختلف کتابی به همین نام است."پازولینی" با استفاده از روشهای قدیمی خود کلیسا را هجو می کند و...
دو برادر آنارشیست با دزدی کوچک زندگی می کنند و سعی می کنند از تربیت کاتولیک خود بهبود یابند. باندیرا (لوران ترزیف) و رابینو (فرانکو سیتی) کودکانی بودند که فشار می آوردند ...
فیلم دو داستان دراماتیک را روایت می کند.در گذشته ای نامشخص،شخصی که پدر خود را به قتل رسانده محکوم می شود توسط موجوداتی وحشی کشته شود.در داستان دوم،"جولین" پسر جوان یک کارخانه دار آلمانی به سمت مزرعه اش می رود تا در کنار خوکهایش بماند چون ارتباط با...
در سال 1864، کلاید مک کی مزدوررهبری یک تیم از جنایتکاران را در یک ماموریت که دستوران از بالا امده بود برعهده داشت؛این ماموریت نفوذ به قلعه دشمن و سرقت یک میلیون دلار طلا از ارتش اتحادیه بود.
در ایتالیای پیش از جنگ،زوجی جوان دارای یک فرزند پسر هستند.پدر که به پسر حسادت می کند او را به صحرا می برد تا به قتل برساند.او نجات یافته،نام "ادیپو" را بدست آورده و به عنوان پسر پادشاه و ملکه انتخاب می شود.روزی او مطلع می شود که قرار است پدرش را به قتل...
"ماما روما" زنی میانسال است که کار خود را کنار گذاشته و مشغول به فروش میوه می شود.او پسر شانزده ساله خود "اتوره" را پس می گیرد.او رویای موقعیتی خوب برای پسر خود را می بیند اما به نظر می رسد دیگر دیر شده باشد...
"ویتوریو آساتونه" حتی یک روز هم در زندگی اش کار نکرده و به همراه "مادالنا" زندگی خوبی برای خود درست کرده است.اما با دستگیری "مادلنا" زندگی او به هم میریزد و...