«اگر کسی واقعاً باور کند که من به کودکانم آسیب میرسانم یا آنها را در معرض خطر قرار میدهم، قلبم میشکند. آنها باارزشترین چیز در زندگی من هستند. هر کس که مرا بشناسد حقیقت را خواهد دانست که در زندگیم کودکانم اول از هر چیز هستند و من هیچگاه هیچ کودکی را نمیآزارم».[۵]
دو دانش آموز سال آخری دبیرستانی که به هم وابسته هستند پس از اینکه نقشه آنها برای رفتن به مهمانی دوستشان به هم می خورد مجبور می شوند از هم جدا شوند...
"الکس هیچنز" دکتر قرارهای عاشقانه است.او به مردان کمک می کند تا قرارهای عاشقانه خود را طرح ریزی کنند."سارا" مقاله نویسی از نیویورک است.هر دو آنها در مقابل جنس مخالف بسیار محتاط هستند اما بر خلاف طبیعتشان رابطه ای با هم آغاز می کنند...
در آخرین روز کمپ، در تابستان داغ سال 1981، گروهی از مشاوران تلاش می کنند پیش از به پایان رسیدن روز، کار ناتمام خود را به اتمام برسانند...