"ویل شاو" به اسپانیا سفر می کند تا تعطیلات خود را در آنجا بگذارد. پدر او "مارتین" نیز همراه او است. در یک بعد از ظهر "مارتین" به جزیره می رود. وقتی باز می گردد کشتی آنها ناپدید شده است. بعد از مدتی پدر او "مارتین" او را پیدا کرده و به او می گوید که در حقیقت او مامور CIA است و کسانی که خانواده او را دزدیده اند به دنبال یک کیف هستند ...