کاترین وینتر که استاد دانشگاه است پس از از کشته شدن همسر و فرزندش ایمان خود را نسبت به دین از دست داده و زندگی اش را صرف مبارزه با خرافات مذهبی کرده است. مردی به اسم داگ به او اطلاع می دهد که آب رودخانه ای که از کنار شهرشان می گذرد به تازگی به رنگ قرمز درآمده و مردم شهر که مذهبی هستند این را نشانه ای از انتقام الهی می دانند و...