سجّین 7 داستان روزهای پر واهمه کمال و خانوادهاش را که از ترس مافیا فرار کرده و در عمارتی ساکت شده بودند را نقل میکند. کمال بعد از معاملهی خونینی که با مافیای کودکان گدا انجام داده بود، مجبور شد پزشکی را رها کرده و همراه خانوادهاش در عمارت عمویش زندگی کند…