دنیز که در ازمیر زندگی می کند و به تازگی از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شده است، به کاپادوکیه می رود تا با خانواده معشوقش آرهان ملاقات کند. این سفر که مانند یک افسانه آغاز می شود، آتش جنگی را شعله ور می کند که هیچ کس انتظارش را نداشت. آرهان و دنیز علیرغم همه چیز مصمم به ازدواج بودند ولی عروسی باشکوهشان به شبی خونین تبدیل می شود. اکنون دنیز برای زنده ماندن در جغرافیایی که از آن هیچ چیزی نمی داند و در کنار خانواده آلاجا که با او دشمن هستند باید سخت تلاش کند. آیا دنیز و آرهان با وجود تمام مشکلاتی که در اطراف آنها وجود دارد، موفق خواهند شد عشق خود را حفظ کنند؟