در دهکدهای دورافتاده، بیوه جوانی به نام لنا شوهرش را به دلیل بیماری مرموز از دست می دهد. لنا که برای مراقبت از دختر جوانش، امیلی، تنها مانده بود، از ترس هیولای کابوسواری که جنگلهای اطراف خانهشان وجود داشت، به سختی در آن مکان زندگی میکرد. او با سختی زیاد هیولا را از خانه دور کرد و در ازای امنیت ...