اینجی که در کالج اولوسوز با بورسیه در حال تحصیل است، از مرت که همکلاسی و پسر صاحب کالج است، حامله میشود. این دو جوان که برای کنکور آماده میشدند زندگیشان تا ابد تغییر میکند. سحر، مادر اینجی در همان مدرسه بعنوان خدمه کار میکند و همراه همسرش صلاحالدین بخاطر فرزندانشان مبارزه میکنند و بزرگترین رویایشان دکتر شدن اینجی است. از طرفی زندگی تورگوت پدر مرت، با همسرش آیلین که با فشار روحی و ترس گوشهنشین شده، مثل یک پروژه است ولی آیلین با این وجود حاضر است برای فرزندانش هر گونه فداکاری بکند. باید دید این بچهای که در راه است چه باد سردی بر روی خانوادهها میوزاند…